در سرزمینی که تاریکیاش نور میآفریند و در آتشش، شعلههای هویت فروغ مییابند، دو روح به هم پیوستهاند: یکی، جان مذهبی با عشقی عمیق به مناسک شیعه، و دیگری، روح ملی ایرانی با ریشههایی کهن، که در خاک تاریخ فرو رفته و بوی خوش سرزمین را در خود جای داده است. این دو، مانند عسل و سرکه، در ظاهر دو طرف مقابل مینمایند؛ اما وقتی در ظرف زمان و فرهنگ همدیگر را ببوسند، شربتی به نام "هویت ایرانی-اسلامی" میآفرینند.

عسل، شیرینی اعتقاد و عشق به ولایت را در خود جای داده، شیرینی که از قلب مناسک شیعه سرچشمه میگیرد؛ سرکه، ترشی تجربههای کهن، آیینها و آداب ملی ایرانی را در خود نگهداری کرده، ترشی که از غنای فرهنگی این سرزمین سرشار است. اما وقتی این دو با هم ترکیب میشوند، دیگر نه عسل تنها میماند و نه سرکه؛ بلکه شربتی تازه متولد میشود، شربتی که نهایت هنر تضادهاست و در خود زبانی نو دارد.
این شربت، سکنجبین هویت است، که نه شیرینی را نادیده میگیرد و نه ترشی را؛ بلکه از هر دو برای آفرینش چیزی نو و بیهمتا سود میجوید. در این شربت، هر قطرهای نشانهای از دو روح است که در آغوش هم آرام یافتهاند؛ از این رو، جداییاشان دیگر ممکن نیست، زیرا در هم حل شدهاند و هویتی تازه را رقم زدهاند.

پس بیایید این پارادوکس را نه به عنوان تضاد، بلکه به عنوان هنر تلاقی دو جهان ببینیم؛ جهانی که در آن، شیرینی و ترشی همدیگر را تکمیل میکنند و از این تلاقی، هویتی جدید و زیبا متولد میشود. این است شربت سکنجبین هویت ایرانی، که در هر نوشیدنیاش، بوی خاک ایران و عطر ولایت را در میآورد و ما را یادآور میشود که زیباییها، اغلب از تضادها متولد میشوند.
*این است ادبیات هویت، که در آن هر نفسی، یادآور اتحاد دو روح در قالب یک وجود است.*