در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد...
(مکاشفه گونه ای بوقت نماز)
گزاره های ساده:
1. خورشید منبع نوری است که اشیاء جهان، تجلی شان را وامدار اویند.
2. نورخورشید متشکل از طیف گسترده ای از فرکانس ها (یا به زبان فیزیکدانان طیف وسیعی از طول موج ها) می باشد.
3- پرتوهای نورانی خورشید در برخورد با اشیاء، گرمای خود را ظاهر و به آنها منتقل می نماید.
4- نور خورشید بی هیچ تغییری و بدون هیچگونه تلفات انرژی، از ناحیه خارج اتمسفر عبور می کند.
5- تجلی و ظهور رنگ اشیاء، نتیجه تماس با نور خورشید است.
نتیجه:
حجاب هایی که در برابر نور واقع می شوند، در عین حجاب بودن، عریان کننده و مکشوف ساز نور خورشیدند. پارادوکسی دلنشین! (هم چون تصوراتمان از خدا که در عین کاشفیت، خود حجاب ذهن اند)
اگر این حجاب ها نبودند که بخشی از پرتوهای نورانی خورشید را جذب کنند و پاره ای از فرکانس ها را از خود عبور دهند نه درک و لمسی از "منبع گرما" بودن خورشید داشتیم و نه حسی از ذات فرکانسی او.
رنگ و گرمای شکارشده به چشم و پوست ما، وامدار این حجاب های نورند.
برای درک وجودهای بزرگتر از ارتفاع ذهنی ما، به این حُجُب سخت محتاجیم!
_______________________________________
پ.ن:
...حتی تخرق الابصار حُجُب النّور و تصل الی معدن العظمه//