از دوران راهنمایی به خاطر دارم که ارتباطات انسان ها در طول سفر در تعریف جامعه نمیگنجه. اما شخصا همیشه علاقه داشتم به نحوی حتی یک درصد برخلاف این تئوری حرکت کنم! به همین دلیل همیشه دوست دارم که اگر اطرافیانم در سفر علاقه به صحبت دارن، باهاشون صحبت کنم. اصلی ترین سوال همونیه که بابام به سرعت از همه ی تازه آمده ها میپرسه یعنی ``کی از کجا اومدی؟`` ?
در طول مسیر هوایی اورلاندو به شیکاگو، با دو همسفر آشنا شدم که اطلاعات خوبی رو در مورد شیکاگو بهم دادن. (پایین لیستش رو نوشتم) جالب ترینش پیتزای دیپ دیش بود که برام جالب اومد که انقدر ازش تعریف متفاوت میکردن! امیدوارم ورژن حلال هم داشته باشه ?
به نظر میاد بیسبال این شهر خیلی معروفه.
اینارو تو هواپیما دارم مینویسم و همین الان از بالا شیکاگو رو دیدیم و برج های بلند مرکز شهر رو رصد کردیم.
Deep Dish Pizza, Melanium park, Park zoo, Willis Tower, Science museum, Baseball team
بعد از رسیدن به خونه هادی جان و استقبال گرم ایرانی همراه با فسنجون و کلی خوراکی های خوشمزه دیشب، امروز، شنبه، با هم رفتیم مرکز شهر (داون تاون) شیکاگو. پارک میلنیوم همراه با آب نماهای خنکش، منظره اش به برج های نزدیک به آسمونش و از همه جذاب تر و دیده خیره کن تر، سازه سیقلی و آینه ایه کلاد گیت (یا لوبیا!) از قشنگی های این پارک بود. لوبیا آینه ای محدب که می توانی از زاویه ی بسیاری از برج های بلند بالای شهر را در آن نظاره کنی. تازه با وجود جا دادن این همه برج بزرگ و انسان های اطراف و منظره ی زیبای پارک و خیلی چیزهای دیگه، هنوز کلی جای خالی داره که فعلا آسمون آبی جاش رو پر کرده. این من رو یاد دل آدمی میندازه! همه ی ما تصویری از کل جهان رو در خود خود خودمون می تونیم پیدا کنیم و این دردسترس ترین راه برای شناخت هست. اگر به تصویر زیر خیره شدید حتما به کبوترهای نشسته بر بالای سازه هم دقت کنید آن ها نشانه ی چه هستند؟!
پیاده روی در خیابان میشیگان معروف به مایل شکوهمند همراه بود با گذر از پارک میلنیوم، پل های متحرک بر روی رودخونه شیکاگو با ابهت ساختمون ترامپ، پیتزا فروشی جیوردانوز که دیپ دیش پیتزا رو به رگ زدیم و در نهایت گذر از معماری بلند و بلند بلند.
در مسیر از رستوران ``کبابی`` گذر کردیم. صاحب مغازه، آقا غلامرضا، آدم با صفا و اهل حالی بود. راه حل جلوگیری از ریزش موهاش رو استفاده از یه نوع صابون پیدا کرده بود که موجب میشد چربی های سرش رو از بین ببره. حالا قرار شد اگه تا ماه آینده راه حلش جواب داد، بهم کاملش رو بگه.
به پیشنهاد به جای دوستان از محل عبادتگاه مرکزی بهائیان شیکاگو هم دیدن کردیم. نماز ظهر و عصر و اونجا خوندیم! تجربه متفاوتی بود. چیزی که از صحبت با یکی از راهنماهای اونجا، آقا مسعود، متوجه شدم این بود که کلا بهاییت خودش رو یک نسخه به روز شده از ادیان آسمانی میدونه و دو رهبر اولیه شون هم ظهوری از دو پیامبر یعنی حضرت مسیح و یحیی است! و عقیده دارن که حدود ۱۰۰۰ سال دیگه مجدد این به روزرسانی لازمه. خیلی به نظرم پراکنده سخن میگفتن و خودشون هم نمی دونستن که آخر کی کیه! اما صحبت به روز رسانی شون برام تجلی کننده ی فقه پویای شیعه بود که می تونه با توجه به مسائل روز، خود رو با توجه به مفاهیم اسلامی به روز کنه.