ویرگول
ورودثبت نام
حسین پزشکی
حسین پزشکی
خواندن ۱۱ دقیقه·۵ سال پیش

10 نکته که قبل از رها کردن شغلتان باید بدانید.

اگرچه تصور لحظه رها کردن یک شغل دوست نداشتنی صحنه خوشایندی به نظر میاد ولی ماجرا مفصلتره
اگرچه تصور لحظه رها کردن یک شغل دوست نداشتنی صحنه خوشایندی به نظر میاد ولی ماجرا مفصلتره


اینکه شما شغل خود را دوست ندارید دلیلی برای تبدیل شدن به یک کارآفرین نیست. ممکن است دلیل خوبی به نظر برسد ولی کافی نیست و بدون شک ماموریت* کافی و قوی ندارد. اگرچه تقریبا همه می­توانند به یک کارآفرین تبدیل شوند، اما کارآفرینی برای همگان نیست.

گفته قدیمی هست که می­گوید: «برندگان هرگز رها نمی­کنند و رهاکنندگان هرگز برنده نمی­شوند.» من به شخصه با این گفته موافق نیستم. بسیار ساده است؛ در واقعیتِ دنیای من برنده می­داند که چه زمانی رها کند. گاهی اوقات در زندگی، بهتر است که جلوی ضرر را بگیرید. بهتر است بپذیرید که شما به یک بن بست رسیده­اید و یا مشغول بریدن درخت اشتباهی بوده ­اید.

به اعتقاد من، یک رها کننده کسی است که به سادگی رها می­کند به این دلیل که به شرایط دشواری رسیده است. من هم در زندگی خودم بارها اینکار را کرده­ ام. من برنامه های رژیمم را، برنامه­ های ورزشی، دوست دخترانم، کسب و کارها، کتابها، مطالعاتم و غیره را رها کرده­ ام. عید هر سال اهداف جدیدی را برنامه ­ریزی کرده و سپس رها می­کنم . بنابراین می­دانم رها کردن چیست و من یک رها کننده هستم.

یکی از دلایلی که که من فرآیند تبدیل به کارآفرینی را رها نکردم، این بود که واقعا می­خواستم یک کارآفرین باشم، واقعا می­خواستم. می­خواستم از آزادی، استقلال، ثروت، توانایی مشارکت در جهان به نحوی که یک کارآفرین موفق می­تواند، لذت ببرم. علیرغم اینکه به شدت می­خواستم کارآفرین موفقی شوم، مفهوم قدرتمند رها کردن همواره در جلوی چشمانم بوده و در خروج را برایم باز نگه داشته است. زمانی که پولی نداشتم و بدهکار بودم؛ رها کردن کار راحتی بود. هر باری که طلبکاری، طلبش را می خواست؛ رها کردن کار راحتی بود. هنگامی که اداره مالیات به من اطلاع می­داد که جریمه بیشتری برای مالیاتهای عقب افتاده باید بپردازم؛ رها کردن کار راحتی بود. وقتی که پروژه­ ای شکست می­خورد یا شریک بالقوه ای از مشارکت منصرف می­شد؛ رها کردن کار راحتی بود. وقتی که کارها سخت می­شدند؛ رها کردن در همین نزدیکی کمین کرده بود، فقط به اندازه یک لرزش دست.

برای من، کارآفرین شدن یک فرآیند است، فرآیندی که هنوز در آن هستم. من عاشق کسب و کار و حل مشکلات تجاری هستم. مواردی بود که من جلوی ضرر را گرفته­ ام، کسب و کاری را تعطیل کرده ­ام، مسیرم را تغییر داده ­ام، اما وقتی که به فرآیند کارآفرینی رسیده­ ام، هیچوقت رها نکرده­ ام، یا حداقل تا الان نکرده ­ام. فرآیندی است که عاشق آن هستم. فرآیندی است که زندگی مرا به گونه­ ای که می­خواهم می­ آفریند. بنابراین اگرچه این فرآیند برایم سخت بوده است، اما ارزشش را داشته است. همچنین، اگر برای من سخت بوده است بدین معنا نیست که برای شما هم باید سخت باشد. یک دلیل نوشتن این کتاب این است که می­خواهم این فرآیند را برای هر کسی که می­خواهد آن را شروع کند و یا در این فرآیند است راحتتر کنم.

قبل از تمام کردن این کتاب، میخواهم به شما چیزی را بدهم که مرا سرپا نگه داشته است. درخششی در تاریکی، حتی در تاریکترین لحظات. تکه کاغذی که در دفتر کارم در کارخانه کیف پول، به پایه تلفن چسبانده بودم. این کاغذ از یک شیرینی شانس چینی (Chinese fortune cookie) بدستم رسید. «تو همیشه میتونی رها کنی. چرا الان اینکارو بکنی؟». تلفنهای بسیاری را باید جواب می­دادم که دلایلی بیش از آنچه برای رها کردن لازم بود، به من می­داد. اما بعد از قطع کردن تلفن، نگاهی به کلمات حکیمانه شیرینی شانس می­انداختم و به خودم می­گفتم، «با اینکه خیلی دلم می خواهد رها کنم، امروز اینکار را نمی­کنم، فردا رها می­کنم». خیلی خوب بود که این فردا هیچ وقت نرسید.

این مقدمه و نکات، ترجمه فصل آخر کتاب Rich Dad's Before You Quit Your Job نوشته رابرت کیوساکی و شارون لچر هستند که به دلیل علاقه به نویسنده و نیاز به موضوع خوندم و به نظرم مطالبی هستند که ممکنه برای افراد بیشتری که تو شرایط مشابه هستند مفید باشند.

قبل از رها کردن شغلتان توصیه میکنیم این نکات رو بخونید:

1. نگرش و طرز برخوردتان را چک کنید. نگرش تقریبا همه چیز و اصل ماجراست. ما پیشنهاد نمی­کنیم که صرفا برای به دست آوردن پول کارآفرین شوید. راه­های راحت­تری برای پول درآوردن وجود دارد. اگر عاشق کسب و کار و چالشهای آن نیستید، شاید کارآفرینی مناسب شما نباشد.

2. هر قدر که می­توانید در پنج سطح مثلث B-I** تجربه کسب کنید. ما همواره توصیه میکنیم که کار کنید تا یاد بگیرید، نه اینکه صرفا پول بدست آورید. به جای پیدا کردن موقعیت کاری برای پول، برای کسب تجربه سراغ موقعیتهای کاری و شغلی بروید. به عنوان مثال، اگر می­خواهید بدانید که یک سیستم چگونه کار می­کند، به صورت پاره وقت در مک دونالد کار کنید. شگفت زده خواهید شد از شروع اتفاقات در لحظه­ ای که مشتری میگوید: «من یک همبرگر بزرگ و سیب زمینی سرخ کرده می­خواهم». در این لحظه، یکی از بهترین سیستمهای کسب و کار طراحی شده دنیا شروع به کار می­کند. یک سیستم طراحی شده درخشان که فقط با کسانی که تحصیلات دبیرستانی دارند اداره می­شود.

3. همیشه به یاد داشته باشید که فروش مساویست با درآمد. همه کارآفرین­ها نیاز دارند که به فروش تسلط داشته باشند. اگر در کار فروش خوب نیستید، پیش از آنکه کارتان را رها کنید تا جایی که ممکن است در فروش تجربه بدست بیاورید. دونالد ترامپ می­گوید: «بعضی افراد فروشنده به دنیا می­ آیند. بقیه ما می­توانیم یاد بگیریم که بفروشیم». من فروشنده ذاتی نیستم. من به سختی یادگرفته ­ام که یک فروشنده باشم. اگر واقعا می­خواهید فروشندگی را یاد بگیرید، شاید خوب باشد که به یک تجارت فروش شبکه­ ای ملحق شوید و یا آنکه در یک تجارت فروش مستقیم کار کنید.

4. خوش­بین باشید و همچنین بی­رحمانه با خودتان صادق باشید. کتاب «خوب به عالی» جیم کالینز، فصل فوق العاده ­ای در زمینه نیاز به صداقت بی­رحمانه دارد. او در مورد یک از مصاحبه ­هایش با دریاسالار استاکوِل، یکی از طولانی­ترین اسرای جنگی در جنگ ویتنام، مینویسد؛ هنگامی که جیم کالینز از دریاسالار در مورد اینکه چه نوع انسانهایی در اسارت می­مردند پرسید، دریاسالار بدون لحظه ای درنگ گفت «خوش­بین­ ها». اسیران جنگی­ ای که نجات پیدا کردند، آنهایی بودند که با حقایق بیرحمانه در مورد شرایطشان وفق پیدا کردند. از سوی دیگر، باید تفاوت صداقت بیرحمانه و بدبینی را دانست. من کسانی را می­شناسم که به شما می­گویند چرا چیزی کار نخواهد کرد، حتی اگر همین الان در حال کار کردن باشد. من کسانی را می­شناسم که تمامی خبرهای منفی ممکن را در ذهن خود نگه می­دارند. افراد منفی، یا افراد بدبین، با افرادی که صداقت بی­رحمانه دارند یکی نیستند.

5. شما چگونه پول خرج می­کنید؟ افراد زیادی در مشکلات مالی تقلا می­کنند چرا که آنها نمیدانند چگونه پولشان را خرج کنند. بسیاری از افراد پول خود را خرج می­کنند و این پول هیچ بازگشتی ندارد. کارآفرین باید بداند که پول را چگونه خرج کند که پول بیشتری برگردد. این مساله، کم ارزشی، خساست یا صرفه جویی نیست. بلکه دانستن این است که کِی باید خرج کنید، برای چه خرج کنید و چه مقدار. من کارآفرینان بسیاری دیده ­ام که با پس انداز کردن ورشکست شده ­اند. به عنوان مثال، هنگامی که کسب و کار دچار رکود می­شود، به جای صرف پول برای تبلیغات، کارآفرین هزینه آن را کاهش می­دهد به امید اینکه پولی پس انداز کرده باشد. هنگامی که این اتفاق می­افتد، کسب و کار بیشتر افت می­کند. این مثالی است از عملکرد اشتباه در زمان اشتباه.

6. برای تمرین، کسب و کاری راه بیاندازید. هیچ کس دوچرخه سواری را بدون دوچرخه یاد نمی­گیرد و هیچکس بدون شروع، ساختن و اداره کردن یک کسب و کار، تجارت یاد نمی­گیرد. وقتی شما با بخش­های مختلف مثلث B-I آشنا شدید، برنامه ­ریزی را متوقف کرده و اقدام را آغاز کنید. همانطور که من همیشه می­گویم، «شغل تمام وقت خود را حفظ کنید و کسب و کار پاره­ وقتی راه بیاندازید».

7. حاضر به کمک خواستن باشید. پدر پولدار من اغلب میگفت «غرور دلیل نادانی است». اگر شما چیزی را نمیدانید، از کسی که میداند بپرسید. از طرف دیگر، حواستان باشد تبدیل به مزاحم نشده و کمک زیادی نخواهید. مرز بسیار باریکی بین کمک و عصای زیربغل وجود دارد.

8. یک منتور پیدا کنید. پدر پولدار منتور من بود. من منتورهای فراوانی داشته ­ام. کتابهایی در مورد کارآفرینهای بزرگ نظیر ادیسون، فورد و گیتس بخوانید. کتابها میتوانند بهترین منتورهای شما باشند. از منتورها برای بدست آوردن آنچه در زندگی می­خواهید کمک بگیرید. یکی از کارآفرینان مورد علاقه من استیو جابز است، موسس اپل و پیکسار. نه تنها سبک او را دوست دارم، عاشق فرهنگ کسب وکار او نیز هستم. یکی از مهمترین مسایلی که یک کارآفرین می­تواند انجام دهد، ساختن کسب وکاری با فرهنگ قوی است.

9. به یک شبکه کارآفرین وصل شوید. کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز.در هر شهری که زندگی کرده ام گروه یا انجمن­های کارآفرینی وجود داشته است. در جلسات آنها شرکت کنید و گروهی را پیدا کنید که مناسب شما باشد. اطراف خود را با کارآفرینان هم رشته ­تان پر کنید. آنها هم برای حمایت کردن آنجا هستند و همینطور برای حمایت گرفتن. با انجمن­های تجاری مرتبط با خود در ارتباط باشید و در جریان جلسات و سمینارهای مرتبط قرار بگیرید.

10. به فرآیند وفادار داشته باشید. یکی از دلایلی که افراد شغلشان را رها نکرده و کارآفرینی نمی­کنند این است که کارآفرینی میتواند بسیار پرچالش باشد، مخصوصا هنگامی که اولین بار آغاز می­کنید. پیشنهاد می­کنم از اصول مثلث B-I استفاده کنید و با پشتکار به تسلط در تمامی هشت دسته مهارت مثلث برسید. زمان­بر خواهد بود، ولی اگر موفق باشید، پاداش عالی خواهید گرفت. همانگونه که پدر پولدار می­گوید «کارآفرینی یک فرآیند است، نه یک شغل یا حرفه». بنابراین به فرآیند وفادار باشید و به یاد داشته باشید که حتی زمانی که همه چیز بد است، فرآیند به شما لحظه کوتاهی از آینده پیش رو را نشان خواهد داد.

من در طی سالیان از افراد زیادی اصطلاح BHAG)Big Hairy Audacious Goal: هدف جسورانه و کرکی بزرگ) را شنیده­ ام. اگرچه داشتن هدف بزرگ قابل ستایش است، اما باور دارم به اینکه فرآیند و اندازه ماموریت مهمتر از هدف است.

پدر پولدار برای اولویت بندی این شکل را برای من و پسرش کشید:

ماموریت ← فرآیند ← هدف

او به ما گفت که:

«اگر میخواهید هدف بزرگی داشته باشید به ماموریت قوی نیاز دارید که شما را در طی فرآیند هل بدهد. با داشتن یک ماموریت قوی، هر چیزی قابل دستیابی است».

* «ماموریت» کلمه کلیدی و پرکاربرد داخل متن است، ماموریت، پایه و زیربنای مثلث B-I را شکل داده و برداشت توضیح مختصرش میتونه این باشه، چراییِ انجام کار.

** مثلث B-I و مهارتهای مختلف مربوط به این مثلث تو این شکل مختصرا ارایه شده، لطفا برای توضیحات بیشتر به کتابها یا سایت پدر پولدار مراجعه کنید.


مثلث B-I (برگرفته از سایت پدر پولدار)
مثلث B-I (برگرفته از سایت پدر پولدار)
پ.ن. علاقه من به کیوساکی با کتاب پدر پولدار، پدر فقیر (یا هر اسم دیگه ای که میشناسینش) شروع شد، حدود 10سال پیش وقتی به توصیه یکی از دوستانم خوندمش خیلی از باورهای من رو به چالش کشید و تاثیر زیادی داشت.
رها کردن شغلرابرت کیوساکیکارآفرینینگرشفرآیند
مهندس عمران، دانش جو، علاقمند به رشد و توسعه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید