امروز اول شهریور روز بزرگداشت فیلسوف و حکیم ایرانی، شیخالرئیس ابوعلی سینا است. ابوعلی سینا دانشمند، فیلسوف و پزشکی بزرگی بود که تا سالها ی سال کتاب قانونش در کشورهای مختلف در دانشگاه تدریس میشد.

. ابنسینا و ارتباطش با امروز ما: امروز ملاحظه میشود کشورهای اسلامی و کشور ما با همه تلاشهایی که برای رسیدن به سطح اول تکنولوژی میکنند دچار عقبماندگی هستند. تمدن ابن سینا ساز درسهایی دارد با یک خلاصه از دلایل رشد و انحطاط آن، پیام امروز را میگیریم.
تمدن اسلامی در قرون اول هجری: در قرون اول اسلامی مسلمانان و ایرانیان در علوم و فنون سرآمد کشورهای جهان بودند و کشورهای اروپایی و جهان چندان در عرصه علم حرفی برای گفتن نداشتند. علوم ریاضی، نجوم، شیمی، طب و دیگر علوم در میان مسلمانان رواج داشت و آنها علمآموزی را فریضه میدانستند ولو در چین باشد چون پیامبرشان گفته بود. در چین مسلما علوم دینی یافت نمی شد بکله هر چه بود علوم تجربی بود
متولد شدن دانشمندانی مانند ابنسینا در همان قرون اولیه اسلامی: دانشمندانی مانند ابوعلی سینا، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی و جابر ابن حیان ،و دیگران هرکدام متولد همین تمدن بودند.





دلایل پیشرفت تمدن اسلامی در قرون اولیه:
۱-علوم نقلی درکنار علوم عقلی رایج :در قرون اولیه اسلامی، علوم عقلی در کنار وحی و نقل امری کاملاً پذیرفتهشده محسوب میشد. هرچند دربار عباسی بعد از مأمون، به خصوص از زمان متوکل، با قائلان به بهرهبردن عقل در زندگی به عنوان مکمل نقل مخالف بود؛ ورفتار بدی با معتزله وشیعه به عنوان طرفداران استفاده از عقل به عنوان ابزار شناخت می کرد .ولی کمکم با ضعف عباسیان و روی کار آمدن دولتهای نیمهمستقل مانند آلبویه و سامانیان، از فشار بر روی عقلگرایان کاسته شد. همین مسئله با ادامه نهضت ترجمهای که در جامعه اسلامی از زمان مأمون آغاز شد، باعث شد رشد علم شود که زمینهساز تمدنی عمیق و پرشکوه شد.
۲-پذیرفته شدن علم به عنوان گزارهای پسندیده: در دنیای اسلام آن روز، برخلاف جامعه کلیسایی اروپا که با خرافات زیادی اداره میشد، کسب علم از نظر مسلمانان امری هنجار و حتی واجب دانسته میشد. مسلمانان از پیامبرشان شنیده بودند که گفت: «کسب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است» یا «به دنبال علم بروید ولو در چین باشد». چون چین در آن زمان دورترین سرزمینی بود که مسلمانان میشناختند و جالب اینکه در چین قاعدتاً علم دینی یافت نمیشد و فقط علوم تجربی و مادی رواج داشت. البته جامعه شیعه از ابتدا از سوی پیشوایانش به این سمت هدایت میشد و از همه اینها مهمتر در کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن، نیز از فضیلت دانش و دانشمندان بسیار یاد شده است.
۳-قبول تجربه به عنوان یک راه شناخت: در دنیای اسلام آن روز، تجربه به عنوان یکی از ابزارهای شناخت پذیرفته شده بود؛ البته در حد معقول و محدود که تجربه صلاحیت بررسی آن را داشته باشد. دانشمندان مسلمان مسلماً آزمایشهای فیزیک، شیمی، نجوم و طب انجام میدادند. ولی در جوامع غربی و اروپایی، اطاعت محض پاپ حتی اگر از خرافات میگفت واجب بود و تجربه نقش خیلی کمی داشت. نقل است در یک کلیسا اسبی را در بیرون از کلیسا بسته بودند، چند روز کشیشها در مورد تعداد دندانهای این اسب با هم مباحثه میکردند. بعد از چند روز یکی از کشیشها که احتمالاً جوانتر بود گفت: «به جای این بحث بیهوده برویم و دندانهای اسب را بشماریم تا مشخص شود اسب بیزبان چند دندان دارد!»
۴- وجود زیرساختهای معماری و شهری متناسب: جامعه اسلامی آن روز با استفاده از دانش و فناوریهای آن زمان، معماری متناسب برای رشد تمدن خود ایجاد کرده بود تا از خطرات زندگی سخت آن زمان آسیب کمتری ببیند. ۵-حکومتهای علمدوست: برخی از حاکمان آن روز مثل سامانیان و آلبویه خود اهل علم و فضل بودند و دانشمندان را تکریم میکردند. این خود در تشویق تولید علم و علمآموزی نقش موثری داشت.
دلایل انحطاط: دلایل انحطاط جهان اسلام بعد از چند قرن، یعنی از قرن ۶ و ۷ هجری و یا ۱۳ و ۱۴ میلادی بسیارند؛ ولی بیشترین تأثیر در افول تمدن اسلامی، جنگهای خانمانسوزی بود که به آنها تحمیل شد. دنیای اسلام بعد از آن جنگها تبدیل به ویرانهای شده بود که بلند شدن از ویرانه ها آن کار سادهای نبود و توانی میخواست که با کفایت حاکمانش و عقلانیت مردمانش توازنی نداشت. به همین دلیل این ملل دیگر بعد از آن جنگها کمکم ناامید به سمت عزلت رفتند و یکی از دلایل رواج تصوف در ایران، غم و اندوهی بود که از ویرانی و شکست در این جنگ حاصل شد. در واقع حال این کشورها در آن زمان را میتوان با اروپا بعد از جنگ جهانی دوم مقایسه کرد.و حال رقیبانشان یعنی اروپاییان رابا آمریکای بعد از جنگ : بعد از جنگ جهانی دوم اروپاییان در اوج خرابی و نابودی افتادند، ولی آمریکا به علت دوری از جنگ بدون آسیب ماند و کمکم به ابرقدرت جهان بدل شد. در این زمان هم کشورهای اروپایی که رقیب مسلمانان بودند، جنگ را به داخل جغرافیای اسلامی کشاندند و خود آسیبی ندیدند و از این فرصت بهره بردند. حتی اسنادی هست که اروپاییان در جریان حمله مغول با نفوذ در دستگاه حکومتیمغولی، آنها را به تخریب بیشتر ترغیب میکردند.
دو جنگ اصلی که شیرازه تمدن اسلامی را فروریخت:
۱. جنگهای صلیبی که بین مسیحیان اروپایی با مسلمانان، با تحریک پاپ مسیحیان، بیشتر در بیتالمقدس صورت گرفت.

۲- حمله مغولان به ایران و دیگر کشورهای اسلامی که به استیلای ۱۰۰ و اندی ساله مغولان بر این مناطق انجامید و ویرانیهای غیرقابل جبرانی بر مسلمانان تحمیل کرد.

عوامل داخلی را میتوان به: از دست رفتن وحدت در میان مسلمانان، تجزیههای سرزمینی، دور شدنشان از دین و علم، و شیوع خرافات به جای علم میانشان دانست. همچنین بیکفایتی حاکمانشان.
اما امروز چه باید کرد؟
۱- تکریم علم و دانشمندان: در میان مردم و حاکمان، مسلماً پیشرفت تمدن اولیه مدیون همین تکریمها بود. حاکمان دانش و دانشمنددوست، علما و دانشمندان را تکریم میکردند. امروز هم برای پیشرفت شتابان ما نیاز داریم دانشمندان بیشتر از همه مورد توجه و تشویق مردم و حکومت باشند. متأسفانه در جوامع امروز و جامعه ما، سلبریتیها و بلاگرها و ورزشکاران و هنرپیشگان و دیگر اصناف احترام بیشتری نسبت به علما دارند. همه این افراد محترمند ولی محترمتر از همه باید در نظر جامعه، دانشمند باشد. با این کار است که میتوان رشد علم را جهش شتابان بخشید.

۲- پذیرش تجربه و علوم تجربی در کنار علوم انسانی: باید تجربه و علوم تجربی البته فقط به عنوان یکی از راهها و ابزار شناخت همیشه مورد توجه جامعه علمی باشد. نباید خرافات، پندارهای نادرست و غلط و تجویزهای نادرست جای تحقیقات علمی را بگیرد. ولی از نظر تعلیمات اسلامی و همچنین برهان عقلی، برد تجربه به عنوان یکی از ابزارهای شناخت محدود است. همانطوری که عقل در جاهایی ناکافی برای شناخت مینماید. مثلاً ابوعلی سینا میگفت: «من از نظر عقلی نمیتوانم معاد جسمانی را ثابت کنم، ولی به دلیل اعتقاد به کتاب الهی و احادیث نبوی تعبداً آن را بدون چون و چرا میپذیرم.» باید حدود و اختیارات تجربه و عقل و نقل و وحی شناخته شود و از هرکدام در جای خود بهره گرفت.
۳-ترجمه باید تولید علم کند: متأسفانه شاهدیم در صد سال اخیر، کتابهای مغربزمین فقط توسط مترجمان در کشورهای اسلامی و به خصوص کشور ما ترجمه میشود و بدون اینکه نقدی بر فرضیه و گزارههایش انجام شود، به عنوان علم مسلم پذیرفته میشود. اصولاً ترجمههایی که در قرون اولیه از کتابهای کشورهای غربی و دیگر ملل شد، خود راهی برای فرضیه و نظریههای جدید برای دانشمندان فراهم کرد. دانشمندان با بهرهگیری از آن متون، دانش را بسط دادند. ولی در ترجمههای کنونی، در علوم انسانی که دیکتاتوری برقرار است و هرگونه اظهار نظر در مورد فرضیههای کتب غربی غیرعلمی و خرافی مورد حمله روشنفکران قرار میگیرد. در علوم تجربی هم گفته میشود ما باید ساخت دست غربیان را مونتاژ یا نهایتاً تقلید کنیم و هیچ نوآوری جدیدی پذیرفته نیست.

۴- پرهیز از هرگونه جنگ بیفایده: گفتیم که تمدن اسلامی بیشتر توسط دو جنگ رو به ضعف گرایید. مسلمانان و ما باید سعی کنیم اولاً از جنگهای داخلی و قومی جدا پرهیز کنیم. ثانیاً در مقابل دشمنان و رقیبان که بیشتر مسیحیان و غربیان هستند، توازن بازدارندگی ایجاد کنیم و اگر بتوانیم محدوده جغرافیایی آنها را در معادلات جنگ تثبیت کنیم که بسیار بهتر است تا آنها از ایجاد جنگ پرهیز کنند. و اگر هم وارد جنگ با آنها میشویم مدت جنگ محدود باشد و ما بتوانیم با کمترین خسارت و بیشترین دستاورد صحنه جنگ را ترک کنیم و محدوده جغرافیایی خود را از لوث جنگ پاک نگهداریم. البته نباید به بهانه گریز از جنگ، امتیازاتی به رقیبان داد که اگر میجنگیدی خسارتش کمتر بود.


۵- بیتالمقدس را جدی بگیریم: ما باید بیتالمقدس را به عنوان کانون درگیری شرق و غرب جدی بگیریم و در واقع میتوان گفت این منطقه محل ستیز اسلام و غرب هم هست. البته محل ستیز تمدن ایران و غرب هم گاهی میشده است. باید نسبت به تحولات آن حساس باشیم؛ مثل تحولات اخیر خاورمیانه که خطرناکترین طرح برای مسلمانان، طرح اسرائیل بزرگ است.

۶- ستیز تمدنی شرق با غرب واقعی است: اصولاً تحولات تاریخی ایران قبل از اسلام و جهان اسلام بعد از اسلام و عثمانی قرون اخیر و تحولات اخیر نشان میدهد یک ستیز تمدنی بین شرق و غرب همیشه درجریان است و هر گونه غفلت به بهای نابودی یک طرف تمام میشود. ما باید با عقلانیت و شجاعت در این ستیز پیروز باشیم، وگرنه مانند چند قرن اخیر زیر دست تمدن مقابل خواهیم بود.
