ویرگول
ورودثبت نام
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوهباوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

کاغذ قلم دلم

کاغذ وقلم به قدری مقدس است که خدا بدان آنها سوگند خورده به شرطی از که از معشوق بنویسند وبس
کاغذ وقلم به قدری مقدس است که خدا بدان آنها سوگند خورده به شرطی از که از معشوق بنویسند وبس

کاغذ و قلم و دلم، دست به یکی کرده‌اند تا کار دستم بدهند. می‌خواهند چیزهایی بنویسند که مایلم هیچ‌کس نداند، ولی آن‌ها کار خودشان را می‌کنند.

یک‌باره دیدم دلم با قلم سخن گفت:

«انتظاری از تو دارم.»

قلم پرسید:

«چه انتظاری؟»

دل گفت:

«از عشق بنویس.»

قلم تامل کرد:

«چگونه بنویسم؟ از چه کسی بنویسم؟»

دل پاسخ داد:

«از ماجراهایی که که در دل صاحبم پنهان مانده بنویس.»

قلم پرسید:

«می‌خواهی آبروی صاحبت را ببری؟»

دل گفت:

«می‌خواهم سر درونش را هویدا کنم تا بغض گلویش را نگیرد و در خود نریزد غصه‌ها را.»

قلم گفت:

«می‌نویسم، ولی ببین کاغذ هم همراه است.»

کاغذ گفت:

«من که با تو چون و چرا نمی‌کنم، چون اسب راهوار همیشه در خدمت هستم و تنم را در اختیار می‌گذارم که به مقصد برسی.»

قلم نوشت آنچه نباید می‌نوشت، افشا شد قصه پنهانی صاحب دل.

او عصبانی شد از قلم.

قلم گفت:

«تو هم اسیر دلت هستی، کجا می‌خواهی بگریزی؟ آخرش می‌شود آنچه او می‌خواهد. پس بگذار ماجرا را بنویسم تا راحت شوی از غم پنهانی.»

قلم نوشت روی کاغذ آنچه دل خواست، و من تسلیم دلم شدم چون اسیرش بودم.

کاغذ
۵
۲
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
باوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید