(ËĿÅĤËĤ)
(ËĿÅĤËĤ)
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

مرگ خدای من مرگ

آه خدای من زندگی چقدر کوتاه است،

یک روز از بیمارستان بیرون می اییم برای تولدمان،

یک روز از بیمارستان بیرون می آییم برای مرگمان.

یک روز خوشحال میشوند برای بودنمان،

یک روز غمگین میشوند برای رفتنمان،

یک روز عکس هایمان روی دیوار خانه میرود،

یک روز عکس هایمان روی دیوار مسجد

یک روز خوابیدن مان دست خودمان است.

یک روز خوابیدن ابدی دست خودمان نیست،

یک روز نماز میخوانیم

یک روز برایمان نماز میخوانند.

یک روز دعا میکنیم.

یک روز برایمان دعا میکنند.

یک روز هستیم

یک روز نیستیم

روزی که باید باشیم نیستیم

روزی که باید نباشیم هستیم.

روزی ناشکریم و نا امید

روزی حسرت بر اینکه کاش شکرگذار بودیم

روزی که باید اگاه باشیم سرگردانیم

روزی که باید سرگردان باشیم آگاهیم.

روزی که نباید بدانیم چشم سراپا گوشیم

روزی که باید بدانیم لالیم و کریم .

شاید اگر عاقبت کار ها را تجربه میکردیم میشد از همه ی

ای کاش ها.عاقبت افسوس. جلوگیری میکردیم

همه ی این یک روز ها برای مرگ است.برای لحظه ای که نیستیم، برای لحظه ای که باید باشیم و نیستیم.



خدایا عاشقتم

از باغ مي برند چراغاني ات کنند تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند پوشانده اند صبح تو را ” ابرهاي تار“ تنها به اين بهانه که باراني ات کنند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید