داستان از جایی شروع میشود که هرچیز دیگری میشود. اثر هنری همیشه خود را مدیون انتقادات میبیند، انتقاداتی که توانسته راه هنرمند را عوض کند تا جایی که او هنر را کنار بگذارد. تا بحال زیاد پیش آمده که نام یک اثر را در اینترنت سرچ کنیم و با خواندن نقدها و یا نظرات باقی برای تماشا یا بازی کردن آن تصمیم بگیریم. در واقع دید ذهنی منتقد روی یک اثر هنری دقیقا همان چیزی است که مارا ترغیب به خریدن یا نخریدن یک اثر میکند. از کلمهی خریدن یا نخریدن استفاده کردم، زیرا این روزها بیشتر از آنچه که فکر میکنیم سینما و ویدیوگیم با صنعت گره خوردهاند و قصد جدایی ندارند. این گره خوردن به قیمت از دست رفتن معناهایی بدل شده که شاید دیگر برای کسی مهم نباشد اما همیشه به دست آوردن یک چیز با از دادن مفاهیم دیگر اتفاق میافتد. به عبارتی مفهوم « منتقد» در صنعت سینمای امروز و ویدیوگیم فردا مفهوم سابق خود را از دست داده و بیشتر و بیشتر به بستر فروش میرود. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به این اتصال محکم «فروش» و « صنعت»، و پلی که میان این دو قرار گرفته، یعنی شخص منتقد که به صورت غیرمستقیم کار بازاریاب را دارد.
در ابتدا باید به موضوع صنعت و تولید بپردازیم. سینمایی که امروز میبینیم کمی بیش از پیش دارد به صورت صنعتی برای «سرگرمی» کار میکند و گاها به دلایل متفاوت منجمله به وجود آمدن مخاطبهای جدیدتر و وجود مستقیم سیاستهای مختلف در این صنعت است که توانسته رونق بیشتری به آن ببخشید( البته رونقی که با کرونا از کار افتاده و راهش مشخص نیست). اما سینمای صنعتی از ابتدا دنبال همان چیزی بود که خیلی از محصولات دیگر هستند، «سرگرمی» و در ادامهی آن « تولید میم فرهنگی» برای اقشار متفاوت. در اینجا باید یک لحظه صبر کنیم و یک قدم به عقب برگردیم، از خود بپرسیم که پشت هر صنعت دقیقا چه چیزی وجود دارد؟ جواب این موضوع خیلی آسانتر از آن چیزی است که باید باشد و در « نیاز» خلاصه میشود. از ابتدای شروع استیجهای متفاوت کاپیتالیسم، بحث نیاز و رفع نیاز واژهی بسیار مشهودی برای تولید و رسیدن به سود دهی بود و این سوددهی تا جایی پیشرفت که توانست صنایعی را به وجود بیاورد که از ابتدا کسی به آنها احساس نیاز خاصی نداشت. یکی از این صنایع را بدون شک میتوان « صنعت سرگرمی» در نظر گرفت، صنعتی که نبود آن قرار نیست به کسی ضرر بزند اما وجودش به خودی خود میتواند سود آور باشد. یکی از مشکلاتی که سرمایهداری با آن مواجه است بحث بازتولید و بهای گزافی که باید برای آن بپردازد است، اما در صنعت سرگرمی به دلیل وجود ماهیت هنری، میتوان بسیاری محصول متفاوت با جریانهای متفاوت و با مخاطبهای متفاوت تولید کرد. آزادی عمل بیش از اندازه در این صنعت توانست تعداد بسیار زیادی از سرمایه دار ها را جذب کند و در یک چشم برهم زدن «سرگرمی» که کسی به آن به نیازی نداشت به یک نیاز واهی بدل شد و سود آن برای کمپانیهای فیلمسازی شکل گرفته چشمگیر بود. فرمول این امر بسیار ساده بود، از چیزی که تا مدتی پیش وجود نداشت پول بسیار زیادی پدید آمد و به تدریج سیاستگذاری شد تا به ضرردهی نرسد. در ادامه اما کارها کمی پیچیده شد، به مولفها تصمیم گرفتند تا سیاستهای خود را وارد بازی کنند و دست به ساخت اثرهایی بزنند که بسیار متفاوت از قبل بودند و این امر چه در فرانسه و چه در آمریکا باعث شوک مخاطب شد. در واقع مخاطب با تعداد بسیار زیادی انتخاب روبهرو بود که برخی از آنها مفهومی بیش از سرگرمی داشتند و برخی دیگر سیاستگذاریهایی خلاف میل سرمایهدار و مخاطب توسط سرمایهدار های درجه دوم گذاشته بودند که به بهتر شدن اوضاع کمکی نمیکرد. در صنعت راه حلها خود به خود پیدا میشوند، نشریات سینمایی همیشه به دنبال سینما کشیده شدهند و توانستهند بسیار کارساز باشند( برای نمونه میتوانید کایهدو را نگاه کنید) اما کارسازی آنها معمولا نه در بخش بررسی، بلکه در بخش خبری بود. فروشی که خردهپاهای نشریات زرد در کنار سینما داشتند بسیار قابل توجه بود و البته اوضاع به شکلی پیش میرفت که خود نشریات تبدیل به سرگرمیهای دست دوم ادبی شدند و سرمایهگذاری روی آنها نیز سود دهی مناسبی داشت. در این میان اما بازاریابی سینما نیز همیشه برای سرمایهداران مشکل حل نشدنی بوده، زیرا خرج تبلیغات ( حتی تا امروز) ممکن از بودجهی کل فیلم بیشتر شود. نشریات مکان بسیار خوبی برای تبلیغات هستند اما شما با دیدن یک تبلیغ کاغذی موجب به دیدن یک فیلم نمیشوید، به همین دلیل باید دو چیز برای شما تعریف شود. اول، دیدن سرگرمی به شکل یک «کالا»ست و دوم، خرید همان «کالا» در صورتی که نیازی به آن ندارید. بحث کالا سازی سینما یک مفهوم جدید نیست؛ روی آوردن به آن اما آن هم در این وسعت جدید است. شما نمیتوانید یک «خودرو» را از دیدگاهی جز راندن آن ببینید. در این صورت یا خودرو قرار است کار کند یا نکند، شما یا میتوانید آن را برانید یا نمیتوانید، یا زیاد بنزین مصرف میکند یا نمیکنید. میبینید؟ پارامرتها به شکل ترسناکی مشخص است، چارچوبی برای فروش این «کالا» تعریف شده، چارچوبی که بر اساس « نیاز» شما شکل میگیرد. نگاهی به سینما بیندازید، شما چه نیاز اساسی به سینما دارید؟ در واقع تمام قضیه از همینجا شروع میشود که سرمایهدار نیاز دارد تا شما را قانع کند که دست به خرید کالایش بزنید، برای این کار در سینما روشهای متفاوتی وجود دارد که بهترین آن پیوند نشریات و تبلیغات است، جایی که شما صد در صد مجاب میشوید با کمترین خارج محصولی که خارج از نیاز شماست را خریداری کنید، با گفتن این مقدمه به جایگاه مورد نظر برای تولید نقد میرسیم.
در ادبیات و سایر هنرها دست من و شما برای نظر دادن دربارهی یک اثر بسیار باز است، به احتمال زیاد قرار است نظر من با نظر شما متفاوت باشد، زیرا تجربهایی که من از یک اثر دارم با تجربهی فرد دیگر بسیار متفاوت است و هنر همینجا خودش را نشان میدهد، جایی که مولف با تصویر یا کلمات به صورت شما میکوبد اما شدتش بسته به خودتان میتواند مناسب باشد. به طور جامع نظر من و دیگری دربارهی یک اثر به سمت فکر کردن و بررسی ذهنی آن بدن میشود که این بررسی ذهنی برای فهمیدن کدهایی است که فیلمساز یا نویسنده برای ما قرار داده. حتی اکسپریمنتال فیلمها هم در نهایت سخنی با مخاطب خود دارند حتی اگر چند فریم عکس باشند. اما سخن اصلی قرار نیست از سمت مولف زده شود، سخن اصلی در «ذهن شما» نقش میبندد و این امر ذهنی و نتیجه گیری شما یک امر « سابجکتیو» است. سابجکتیو بودن هنر چیزی نیست که بتوان دربارهی آن نظر داد و یا به چالشش کشید، بسیاری از آثار در ناخودآگاه شما تکمیل میشوند و بسته به شما کامل میشوند زیرا در نهایت عطش خلق کردن برای « استفاده» است و شما مخاطب هستید. اگر تجربهی خود را از دیدن یک اثر بازگو کنید در واقع دارید به یک جمع بندی از نقد کردن میرسید، اما نه برای دیگری بلکه برای خودتان زیرا شما در قدم اول آخر باید متوجه باشید که چه چیزی را دیدهید. غالب شدن ذهن شما به موضوعاتی درونی اثر و نتیجهگیری امریست که حتی با سطحیترین اثرهای سینمایی و ادبیاتی و حتی عکاسی و نقاشی و سایر هنرها برای شما اتفاق میافتد، این اتفاق کاملا ناخواسته است. جامع کردن نظر خودتان با توجه به دیکد کردن اثر میتواند تبدیل به یک نوشته شود و این نوشته میتواند هرچیزی مربوط به اثر باشد، دقت کنید که در نهایت دیدگاه شما یکی از هزاران دیدگاه موجود است، اما این دیدگاه تکه پازلی است که مولف و خود اثر و مخاطبش نیاز به کامل کردن دارند. پس دیدگاه شما در عین تضاد و متفاوت بودن با باقی قرار نیست بی ارزش باشد هرچند حتی توسط مولف نیز رد شود. شما با کنارهم چیدن المانهایی که در ذهنتان هست به راحتی میتوانید یک نقد سابجکتیو از اثر بیان کنید. نیازی به توضیح ندارد که هرچه خبره تر باشید این کار برای شما راحت اما در عین حال پیچیدهتر است در نهایت نظر شما به دلیل دیکد کردن بیشتر میتواند حاوی چیزهای جدیدتری باشد. این همان نقدی است که هنر به آن نیاز دارد، همان دلیلی که بسیاری از هنرمندها دست به ساختن میزنند و دلیلی که تماشاچی تماشا میکند. این نقد در واقع پلی از ناخوداگاه شما به سمت مولف و به سمت خواننده است. میبینید؟ راهی نیست که بتوان از یک اثر هنری دو نظر یکسان بیرون کشید، زیرا انسانها متفاوت فکر میکنند و متفاوت نظر میدهند. راهی وجود ندارد که کسی روی مفاهیم خوب و بد توافق کند زیرا احساسش فراتر از این حرف هاست. در نشریات اما بحث بسیار متفاوت است، جدای نشریاتی که با سیستم سابجکتیو کار میکنند اکثر نشریات سینمایی چیزی بین کالایی کردن و تلاش ذهنی برای القای مفهوم خوب و بد میباشند. در بررسی یک کالا پارامترهای مشخصی وجود دارد، یا نیاز را برطرف میکند یا خیر. پس اگر سینما به سمت کالایی شدن رفته نیاز داریم تا این دید را در ذهن مخاطب بگنجانیم، پس نشریات با سیستمی کار میکنند که امروز به آن « نقد آبجکتیو» گفته میشود. نقدی که در آن ابتدا باید یک اثر را تبدیل به یک کالا کرد تا بتوان آن را در چارچوب مذکور گنجاند. اما یک ایراد اساسی وجود دارد،اگر اثر هنری تنها با ذهن سروکله میزد پس نوشته چگونه باید یکی را قانع که حرف نویسنده درست است؟ به راحتی، نقد قرار نیست در سطح ذهنی انجام شود. یعنی شما در یک نقد آبجکتیو با ناخودآگاه کاری ندارید، شما دنبال یک محتوای سرگرم کننده هستید و نویسنده وظیفه دارد بگوید که به صورت میانگین اثر سرگرم کننده است یا خیر؟ برای پی بردن به این موضوع نیازی به رجوع به اعماق ندارید، در واقع استانداردی که تعریف شده بسیار ساده تر از آن است که فکر میکنید. در یک جمع بندی کلی باید گفت چیزی که تحت عنوان نقد برای خریدن و نخریدن یک محصول انجام میشود در راستای کالایی کردن آن نیست؛ بلکه قرار است شما به کسی اعتماد کنید که سرگرمی را میشناسد و میداند کالای عرضه شده چه چیزی در ناخودآگاه شما خواهد کاشت. آیا شما پس از دیدن فیلم سرگرم میشوید؟ کسی اهمیت نمیدهد.همین که شما با خواندن نقد برای خرید این کالا پول دادهید یعنی سیستم سالم و صحیح کار میکند.
برای جلوگیری از طولانی شدن نوشته تصمیم دارم تا آن را در چندین قسمت منتشر کنم. اگر از مقاله لذت بردهید خوشحال میشوم که آن را با دوستانتان به اشتراک بگذارید و اگر دوست دارید ادامه داشته باشد حتما در بخش کامنت اطلاع دهید.