ویرگول
ورودثبت نام
حسین میرزایی
حسین میرزایی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

رابطه کسب و کار و حاکمیت

در بازی و رابطه بین حاکمیت و کسب و کار، همه باید برنده باشیم. این بازی یک سرد بُرد نیست!
در بازی و رابطه بین حاکمیت و کسب و کار، همه باید برنده باشیم. این بازی یک سرد بُرد نیست!

از اواخر سال 95 که بخشی از زمانم را به فعالیت در اکوسیستم کارآفرینی و استارتاپی اختصاص دادم، با بسیاری از منتورها و مشاورانی مواجه شدم که تمام رویکردشان را به کسب و کار و توسعه آن معطوف کرده بودند. وقتی می پرسیدم نقش حاکمیت را چطور توجیه می کنید و اساسا کسب و کار چه رابطه ای باید با حاکمیت داشته باشد، برآشفته می شدند و می گفتند افرادی که در دستگاه های دولتی و سایر دستگاهها و سازمانها فعالیت می کنند، خیلی نادان هستند و اصلا نباید به سراغ آن ها رفت.

این رویکرد واگرایانه در برخی موارد با صدور احکام قضائی برای تخته کردن در کسب و کارهای نوپا و گاهی با چالش های جدی از سمت کسب و کارها و بعضا مهاجرت تیم اصلی کسب و کار به خارج از کشور خود را نمایان می کرد. در برخی موارد هم کسب و کار تعطیل می شد. کجا موفقیت حاصل شد!؟

آنجایی که کسب و کار و مسئولین دستگاه مربوط به حوزه فعالیت کسب و کار، گفتگوی بالغ-بالغ انجام می دادند و برای توسعه کسب و کار و درنظر گرفتن چارچوب های مدیریتی و حاکمیتی آن دستگاه، ریل گذاری می کردند.

کسب و کارها با چند دلیل باید با حاکمیت کنار بیایند!

1- لزوم فعالیت در چارچوب قوانین و مقررات

فعالیت کسب و کار باید در چارچوب قوانین و مقررات باشد. اگر فعالیت کسب و کار در تضاد با قوانین و چارچوب های وضعیت موجود باشد، چالش از همین نقطه آغاز می شود.

2- قدرت!

قدرت در اختیار دستگاههاست! یکبار با یکی از مدیران اصلی کشور در حوزه اشتغال صحبت می کردم. گفتم چرا آن کاریابی آنلاین را فیلتر کردید!؟ گفت با ما ارتباطی نداشتند؛ ما هم فیلترشان کردیم؛ آمدند سراغمان، گفتیم رفع فیلترشان کنند! بنابراین کسب و کار باید با صاحبان قدرت کنار بیاید. این یک قاعده در تمام دنیاست. برخی از افرادی که دارای دانش زیادی نیستند، بر مسند قدرت می نشینند. اینها با ایجاد مانع و دست انداز و تمنای افراد بر قدرت خود می افزایند! فکر کردن در قاموس رفتار برخی از این افراد جایی ندارد. پس باید هوایشان را داشت.

به فردی گفتند کی فکر می کنی!؟ گفتند وقتی زورم تمام شود! این حکایت برخی از مدیران کشور است.

3- داده! معجزه و کیمیای کسب و کار!

بسیاری از دستگاه های دولتی و غیردولتی دارای گنجینه گرانبهایی از فرایندها و داده هایی هستند که به نحوی داده دست دوم و ثانویه محسوب می شود و به طرز عجیبی می توانند کسب و کار را متحول کنند. داده ها بر اساس چارچوب های مشخص و فرایندهایی ایجاد شده اند که می توانند مسیر را برای ما شفاف و هموار کنند.

4- اعتبار

همراهی و همکاری یک دستگاه حاکمیتی با یک کسب و کار، می تواند اعتبار خلق کند. وزیر ارتباطات برای یک کسب و کار توئیت می زند. مخاطبین چه از وزیر خوششان بیاید و چه نیاید، بدنبال این می افتند که آن کسب و کار چیست و چه مزیتی داشته است که وزیر کشور از آن ها حمایت کرده است. بنابراین ارتباط موثر و سالم با دستگاه های دولتی و حاکمیتی می تواند منجر به خلق اعتبار شود.

5- خریدار بزرگی به نام حاکمیت

دستگاه های حاکمیتی که شامل سه قوه و سایر نهادها و بنیادها می شوند، دارای فرایندها و خدمات زیادی هستند که برای انجام آن ها، قطعا به ایده ها و فکرهای نو دارند. باید خالصانه به آن ها کمک داد. آنها نیاز به کمک کسب و کارهای خلاق، نوآور و فناور دارند. در عین حال، این ارگان ها و سازمان ها، برای تامین نیازمندی خود حاضرند جبران مالی کنند و هزینه خرید خدمات را بپردازند. بنابراین از این بازار بزرگ نمی تواند چشم پوشی کرد.

6- بازی برنده ها

اعتقاد شخصی خودم را برای اولین بار بلند بلند می نویسم. به نظرم همه ما، چه مردم و چه حاکمیت، در یک کشتی هستیم و چاره ای جز موفق شدن و رسیدن به مقصد نداریم. این سرنوشت محتوم ملت ماست. ما باید کارهای بزرگی انجام دهیم. هم مسائل خودمان و هم مسائل سایر ملل را باید حل کنیم. باید قواعد جدیدی در شیوه حاکمیت دنیا معرفی کنیم و بازی فعلی که بازی قدرتهای ناسالم است را بر هم بزنیم. برای این کار، باید سکان دار را کمک بدهیم. سکاندار این کشتی، حاکمیت و حکمرانان و سرنشینان آن، ما مردم هستیم. می توانیم کنار باستیم و غر بزنیم و دائما به دنبال مقصرها باشیم. می توانیم هم نقش یا نقش هایی بپذیریم و سرنوشت همه را عوض کنیم. من بی تفاوت رد شدن از کنار مسائل موجود در جامعه را برنمی تابم. باید قواعد تعاملی حاکمیت و کسب و کارها را هم عوض کرد. اینها باید مکمل هم باشند. همه باید برنده باشیم. در این بازی سخت و پیچیده و لحظه ای، یا همه برنده ایم و یا هیچ کس برنده نخواهد بود.

به تفکر دوستانی که به نحوی از این جناح و آن جناح، از این دولت و آن دولت گلایه دارند کاری ندارم؛ اگر این مُلک را دوست داریم و سرنوشت خود را به آن گره زده ایم، چاره ای نداریم جز اینکه رشد کنیم و رشد بدهیم؛ قواعد را بازتعریف کنیم؛ به خودمان و دیگران برسیم.؛ مسائل را چاره اندیشی کنیم. اکوسیستمی خوب است که همه بدون چشمداشت و بدون درنظر گرفتن منافع خود به عنوان اولویت اول، سعی در بهبود وضعیت داشته باشند.


فیلتراکوسیستم کارآفرینیقواعد سنتیهمراهی با حاکمیتاستارتاپ
کارشناس حوزه دولت الکترونیک؛ در تلاش برای تحقق "کشورداری الکترونیک"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید