وقتی که به آرامش و روان درست میرسی اون موقع هستش که به روزایی که الکی حالت بد بود میخندی.این جمله هست که وقتی پیر میشی بزرگترین حسرت جوونیه و وقتیه که الکی به خودت سخت گرفتی. اما فکر کنم کسی نباشه که دوره جوانی چالش نداشته باشه. البته کم و زیادش هست یکی میتونی نسبت به شرایطی که توش بوده و بزرگ شده سختی های بیشتری بکشه و یکی کمتر. اما این دوران به نظرم وقتیه که همه نسبت به یه سری چیزا نگرانن. حالا چی باعث میشه برای همه یکسان نباشه. شرایطی که هر انسان توش بزرگ میشه نسبت به یکی دیگه فرق میکنه شاید یکی دچار مشکلات خانوادگی باشه شایدم یکی نباشه اما یه چیز دیگه داره آزارش میده. اما خیلی خوبه آدم نسبت به همه چیز منطقی فکر کنه. به نظرم باید قبول داشته باشیم که سختی و بحران توی زندگی همیشه هست. حالا یه موقع هایی کمتر و یه موقع هایی بیشتره. اما وقتی که سختی همیشه توی زندگی هستش باید یاد میگرفتیم چجوری باهاش مقابله کنیم و یا چجوری باید باهاش کنار بیایم. از اونجایی که این قصه همیشه برقراره پس نمیشه هر دفعه که به یه مشکلی خوردیم سری زانوی غم بقل بگیریم. البته نمیگم همیشه باید بریزی تو خودت. آدم ها یه موقع هایی هستش که ناراحت میشن یه موقع هایی هست که زندگی نمیزاره خوشحال باشی. یه موقع هایی هست که توی اوج بدبختی و نگرانی یه اتفاق بدتر میوفته. طبیعیه آدم حال بد داشته باشه اما باید اینو هم بدونه که زندگی هیچ وقت زمانی برای تو نمیزاره. زمان صبر نمیکنه تا نگرانی هات تموم بشه بعد ادامه میده. زندگی همیشه ادامه داره و این حسرت هستش که همیشه باهات میمونه. به نظرم مهم ترین چیز اینه که بدونی چجوری باید خودتو رو به راه کنی از نظر روانی. که این موضوع هم ممکنه برای همه متفاوته. برای من همین کاری که الان دارم میکنم یکی از روش هایی هستش که ذهنم رو آروم میکنه یا وقتی با دوستام حرف میزنم حس میکنم آروم تر میشم. البته فقط کسایی که منو میشناسن میتونن بفهمن من حالم خوبه یا بد چون من هیچ وقت نشون نمیدم. پس اگه حالم بد بود چیز زیادی نمیخوام از هیچ کس به جز اینکه به دور از هرچی قضاوتی که هست به حرفام گوش بده و باهام حرف بزنه. شاید احتیاج به یکم اعتماد به نفس داشته باشم. شاید وقتی تو سرم میزنی بیشتر حالم بد بشه. نیاز نیست هیچی بگی فقط باهام حرف بزن. من حالم خوب میشه. من شاید خیرم به کسی نرسه هرچند سعی میکنم به کسی که ارزش داره جانمم واسش بدم اما مطمئنم هیچ وقت به کسی ضرری هم نرسوندم و همیشه اول فکر کردم به کسی حس بدی ندم. حرفام باعث نشه حال کسی بد شه. اگه برعکس اینو دیدی بدون خیلی ازت دلخور بودم.
یه جایی باید یکم رها کنی یه سری فکر های بچگونه تو . باید بری تو دل خطر. باید یکم تابو های زندگیت رو بشکونی و از منطقه امن خودت خارج بشی. به نظرم نتیجه گرفتن توی هرچیزی یه بهایی داره. من کنکور داشتم از زمان و تفریح و ... گذشتم تا به اون چیزی که میخواستم رسیدم. اما نمیدونم چرا از اون الگو نگرفتم. زندگی وقتی همیشه پی یه چیز باشی خسته کننده میشه. مگه چقدر زنده ای؟ باید یه سری راه های دیگه از راه های اصلی رو پیش بریم شاید حالمونم بهتر شد. اما با همه اینا به نظرم بازم باید چیزی که نیستی رو نباید اداشو در بیاره. من اگه یه سری چیزا بهم نمیسازه و یه سری کارا خوشحالم نمیکنه مجبور نیستم برم سمتش. شایدم باید برم نتیجه شو ببینم.