اميد سيفان
اميد سيفان
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

نامه ای به امید!


سلام

چند وقتی بود که می‌خواستم با یکی حرف بزنم و نمی‌دونستم کی واقعا حال‌اش رو داره و گوش میده به حرفام برا همین تصمیم گرفتم برای خودم نامه بنویسم!

امروز ۱۵ آبان سال ۹۹ هستش، وسطای ترم ۵ و روز ۱۲ امی که درگیر کرونام. خداروشکر حالم خوبه و دیگه درگیری‌ها کمتر شده. تازه تو تیم جدیدم جا افتادم و دارم با فشار های آموزش مجازی دست و پنجه نرم می‌کنم.

استرس زیادی دارم. البته برای جوونی که داره تو ایران زندگی می‌کنه اصن جمله‌ی عجیبی نیست اما چندوقتی هست که می‌خوام شروع کنم به یادگرفتن چیزهای جدید ولی می‌ترسم ازشون و این استرس زیادی بهم وارد کرده. امیدوارم وقتی این نامه رو می‌خونم استرس و ذهن مشغولی هام کمتر شده باشن.

احساس می‌کنم با بالا رفتن سنم ریسک پذیری‌ام اومده پایین. یا شاید هم دارم به منطقه‌ی امن ام عادت می‌کنم. هر چیزی هست از این جایی که هستم راضی نیستم. میخوام کارهایی بکنم که شاید دیوونگی باشن ولی همچنان کارهای روزمره ام رو انجام می‌دم و تاجایی که بشه سمت اونا نمی‌رم.

فیلد کاری‌ام رو دوست دارم ببرم سمت هوش مصنوعی. باید خیلی بخونم و تلاش کنم. با اینکه الان خیلی نمی‌دونم ولی می‌ترسم توش به اندازه کافی خوب نباشم. آینده‌ی تحصیلی‌ام منوط شده به اینکه هوش مصنوعی کار کنم و این خیلی بار مسئولیت‌ام رو بیشتر میکنه.

دوست دارم شروع کنم به نوشتن. از تجریه های کاری‌ام گرفته تا سفرنامه و ... . ولی می‌ترسم که خوب نباشم توش. علاوه بر اون خیلی دقیق نمی‌دونم چی دوست دارم بنویسم ولی می‌دونم دوست دارم تجربه هام رو به بقیه بگم و مسیرم رو نشون بدم. دوست دارم بیشتر عکاسی کنم. بیشتر تو اینستاگرام پست بذارم. بیشتر به بقیه انرژی بدم.

با بقیه که حرف می‌زنم، به این نتیجه می‌رسم که زندگی رو زیادی جدی گرفتم. آدم ترسویی نیستم ولی ترس‌هام به همین علت زیاد شده. شاید اگه یکم به خودم راحت‌تر بگیرم بتونم نتیجه های خیلی بهتری بگیرم. شاید یکی از دلیل هاش دید بقیه باشه. نه اینکه از قضاوت مردم بترسم ولی از ناراحت کردن بقیه ناراحت می‌شم و می‌خوام همه چیز رو به بهترین شکل تحویل بدم.

این نامه شروع خارج شدن از محدوده‌ی امن‌ام هستش. میدونم که با تلاش و تکرار (و شانس که مجموعه ای از آمادگی و فرصت ه) میتونم به هدف هام برسم. تو این مسیر خسته نشدن و ثابت قدم موندن تنها هنرم میتونه باشه.

نصیحت ام به خودم همینه: پس خسته نشو! کاری به بقیه نداشته باش! بدون که خودت مهمی و خودت! رو به جلو، رو به افق! دوست دارم وقتی اینو دوباره می‌خونم حداقل نصف لیست هدف های ۵ ساله ام تیک خورده باشن! ولی اگر هم تیک تخوردن می‌دونم تلاش هامو کردم و نشده.

تا دفعه بعد مواظب خودمون و آرزوهامون باش. نذار کسی بهشون آسیب بزنن!

آهنگ زمینه وقتی داشتم اینو می‌نوشتم این بود: To build a home - Half a man

آیندهامیدنامهاولین
یه گیک ناآروم و کنجکاو که علاقه زیادی به تکنولوژی، سفر و محصول داره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید