حقیقتش اینه که من نتونستم ارتباطی باهاش برقرار کنم.
بر خلاف کتاب «از دو که حرف میزنیم ازجه حرف میزنیم» که با وجود اینکه مثل یک جستار میموند و یک بیوگرافی بود خیلی به دلم نشست، این کتاب اونطور که باید خوندنش دلپذیر نبود.
با این وجود قصد دارم دو تا کتاب دیگه ازاین سه گانه رو بخونم.
این کتاب اولین تجربه نوشتن این نویسنده است. جرقه نوشتن این رمان درنویسنده زمانی آغاز شد که موراکامی مشغول تماشای بازی بیسبال بوده و دراونجا بود که متوجه میشه میتونه بنویسه و بعد از اون سعی و تلاش میکنه و ثمره ش میشه همین کتاب.
قابل ستایش این حجم از کوشش و اینکه یک نفر چیزی رو دروجود خودش کشف کنه و بهتر از اون این که اون رو به منصهی ظهور برسونه.
——————————
[....] سانسور هم داشت !!!!
——————————
کتاب، داستانِ رابطه هایی است که هیچوقت شکل نمیگیرند، و در همان ابتدا، پایان می پذیرند....