من این کتاب رو به پیشنهاد دوستی که در کتابفروشی مشغول بکار هستند، خریدم.
«همون قضیه اختلاف در سلیقه ها ?»
به هیچ وجه قصد این رو ندارم که در مورد کتاب نظر منفی اینجا بنویسم.
ولی در واقع کتاب اون چیزی که در موردش گفته شده بود و تعاریف بسیاری در موردش شنیده بودم، برای من اون جذابیت رو نداشت.
ترجمه بانو لیلی گلستان عالی بود.
ولی همه ی اینها باعث نشد که لذت ببرم از خوندن این کتاب.
از این بابت اطمینان دارم که این کتاب طرفدارهای خودش رو داره. و کماکان در ردیف کتاب های پرفروش قرار خواهد داشت.
یک جایی از یک نویسنده ی که تعدادی کتاب رو معرفی کرده بودند، در مورد این کتاب خوندم که ایشان نوشته بودند « برای آنهایی که میخواهند در زندگی اشان تنها یک کتاب را بخوانند و دیگر نخوانند ، این کتاب را پیشنهاد میدهم!»
خب برای من جای بسی تعجب داره. البته با تموم کردن کتاب این رو به طور قطع میتوانم بگویم که این کتاب به هیچ عنوان نمیتواند بعنوان تنها کتابی که باید خواند و اگر دیگرنخپایبند کتاب بخوانید؛ معرفی شود!
«البته هنوز هم نمیدونم ایشون چرا این کامنت رو برای این کتاب انتخاب کرده بودن»
بگذریم!
کتاب زندگی یک پسر رو روایت میکنه به نام محمد و با اسم مستعار مومو. یک پسر عرب و مسلمان.
مومو حاصل یک رابطه نامشروع است.
و در کنار بچه های دیگری زندگی میکند که مادرانشان از راه تن فروشی ارتزاق میکنند.
این بچه ها را زنی «که البته حالا پیرزنی است »بنام رُزا خانم نگهداری میکند و در قبال آن پولی دریافت میکند.
مومو پسری است چهارده ساله که در بخش پایانی کتاب است که متوجه میشود ده ساله نیست و چهارده ساله است.
رزا خانم زن یهودی است که از زمان جنگ جهانی جان سالم بدر برده و در فرانسه زندگی میکند.
یکی از شخصیت هایی که مومو از آنها بسیار یاد میکند شخصی است بنام آقای هامیل که یک مسلمان است و به مومو قرآن و آموزه های دینی را می اموزد.
مومو بیشتر از سنش میداند و اخلاق خاص خودش را دارد.
مومو در تلاش است که رزا خانم را در کنار خودش زنده نگه دارد حال آنکه رزا خانم دچار بیماری شده است و روزبروز حالش رو به وخامت می رود تا جاییکه...
...انتظار قصهی هیجان انگیز رو از کتاب نداشته باشید.
و در آخر اینکه اوایل خوندن این کتاب، مومو را شبیه به هولدن کالفیلد در ناطور دشت می دیدم ولی رفته رفته نظرم تغییر کرد.
من هولدن رو بیشتر دوست داشتم! ?