«ناتمامی-زهرا عبدی»
یهکتابِعجیب
چقدر کهاسم کتاب باداستانشمطابقت داشت.
قصهیِ یک دخترِ بوشهری بنام لیان که در تهران گم شده.(باقیش رو خودتون بخونید?)
از اون جایی که دخترِ قصه همشهری من بود، با کتاب خیلی مأنوس بودم.
کتاب،یه شخصیتجالبِ دیگههم دارهکه جرات نویسنده در پرداختن بهش و همچنین چاپش از طرف ناشر( نشر چشمه) جالبتر هم بود! از پنج نمره، من به کتاب نمره ی 4 رو میدم.
در آخر باید اضافه کنم با وجود اینکه سرنوشت تمامی آدم های قصه نامعلوم باقی می ماند، ولی حس بدی از کتاب به خواننده القا نمی شود.
ازمتنِکتاب:
-دلممیخواهدهمین الان همه چیز تمامشود.
وقتییکچیزی سرِ وقتش تمام شود،دیگر ترسی از ناتمامی نخواهی داشت.
-لعنتبه همهی کسانیکه بعداز خودشان، بقیه را غیرقابل تحمل میکنند.آنقدر متفاوتاند که وقتی نیستند، حفره هایِ خالی در دلت به جا می ماند.