iazimeh
iazimeh
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

درباره کتاب: مرگ ایوان ایلیچ-لیو تالستوی-ترجمه ی سروش حبیبی

عکس از کتاب خودم :)
عکس از کتاب خودم :)

??

پانزدهم آذر ماه نود و نه

————

به جرات میتونم بگم یکی از تکان دهنده ترین کتابهایی بود که تابحال خوندم.

تولستوی توی این کتاب جوری با روح و روان خواننده بازی میکنه که دست آخر میبینی داری برای ایوان ایلیچ «شخصیت اصلی کتاب» غمگساری میکنی! نویسنده یقه ی خواننده رو حتی در سطور آخر کتاب هم رها نمیکنه! و با خوندن آخرین پارگراف، با تک تک سلول های بدنت برای ایوان ایلیچ ابراز تاسف میکنی و غمگین هستی!

و به این فکر میکنی که اگر مرگ جز لاینفک زندگی هر موجود زنده ایه، چرا خیلی از اوقات همراه با درد و رنج و عذاب هستش!

حالم دگرگونه از خوندنش....

  • کتاب با خبر مرگ و پایان یافتن زندگی ایوان ایلیچ آغاز می‌شود. یک دیالیکتیک تلخ!
  • بخش‌های بعدی کتاب به زندگی و علت مرگ او می پردازد.

—————

*از متن کتاب:*

یکی بالای سرش گفت: «تمام کرد!»

ایوان ایلیچ گفته‌ی او را شنید و آن را در روح خود تکرار کرد. در دل گفت: «مرگ هم تمام شد. دیگر از مرگ اثری نیست.»

نفسی عمیق کشید، اما نفسش نیمه کار ماند. پیکرش کشیده شد و مُرد.

کتاب بازمرگ ایوان ایلیچلیو تالستویادبیات روسیهکتاب و کتابخوانی
سبزینه هستم. عاشق عکاسی و نوشتن :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید