iazimeh
iazimeh
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چهارگانه ناپلی- اِلنا فرانته- ترجمه از بانو فریده گوینده

عکس از مجموعه خودم

کی گفته که فقط میشه با آدم های واقعی در دوره‌ی حیاتت، زندگی کرد؟ پس تکلیف خیال پردازی ها و خیال بافی ها چی میشه ؟

من از ابتدای پاییز تا امروز یعنی بیستم دی ماه سال هزار و چهارصد و یک، با مجموعه چهارگانه ی ناپلی( ناپل) زندگی کردم.

با تمام شخصیت هاش؛ لنو، لی لا، نینو، رینو، پاسکواله، آنتونیو ، الفونسو، کارمن و ...

از دست شون عصبانی می شدم ، از کارهاشون بعضی وقت ها لبخند می زدم، گاهی وقتها که اتفاق خاصی رقم می خورد، با صدایی که فقط خودم می شنیدم می گفتم ««« وااااووو »»» . بین خودمون بمونه [ یوقتایی بهشون فحش و ناسزا هم می گفتم :)))))) چون حرص درار بودن]

این سطور فقط چند جمله از احساساتم نسبت به خوندن این مجموعه بود، باقیش رو برای خودم نگه داشتم !!

داستان این کتاب، قصه‌ی پر فراز و نشیبِ دو تا دوست هستش. که از کودکی تا میان سالی با هم هستند. چالش های بسیاری رو از سر می گذرانند.

این که چطور میشه در تمام زندگیت مسحور یک نفر باشی. ازش الهام بگیری و در کنارش یه حس ناشناخته هم نسب به اون آدم داشته باشی!

قصه ی *النا گرکو* و دوستش *رافائلا چرولو*.

رافائلا یا همون لی لا، که خودش رو محو کرد . یا بقول خودش:

کلید مورد علاقه‌ی من کلیدی است که حذف می کند!

لابد خودش رو هم با همون کلید حذف کرد...

نمره از ١٠ - با خلوص نیت و از اعماق وجودم ، ١٠

پی نوشت: ترجمه بانو فریده گوینده عالی بود.

پی نوشت ٢: ترتیب خوندن کتاب ( طبق عکس، از بالا به پایین- البته در ابتدای هر جلد نوشته شده که این چندمین کتاب هستش)

زندگی
سبزینه هستم. عاشق عکاسی و نوشتن :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید