??
«پنجشنبه، هجدهم دیماه نود ونه»
.
چهار بار نسخه صوتیِ کیمیاگر رو گوش داده بودم. لذت میبرم ازش. اطمینان دارم که بازهم دست از شنیدنش نخواهم کشید.
سکوتِ شب، شنیدن کیمیاگر رو با صدای نامجو، فریاد میکشه.
نسخه چاپی هیچ از نسخه صوتی کم نداشت. کلمه به کلمه خوانده شده بود.
ولی با خودم قرار گذاشته بودم کتاب کیمیاگر رو لمس کنم. زیر پاراگراف های عجیب و جذابش خط بکشم که هربار بتونم بخونمشون.
———
ای کاش میشد مثل «سانتیاگو» بود...
ای کاش می شد هر آدم یه «پادشاه» توی زندگیشداشته باشه که اون رو هل بده بطرف افسانه ی شخصیش...
ای کاش میشد هرکس یه «کیمیاگر» کنارش داشته باشه که راه درست رو بهش نشون بده...
ای کاش همیشه به «ندای قلب هامون» گوش بدیم، اونا دروغ نمیگن...
———
لذت بخش بود خوندنش