دوازدهساله بود که در کارخانه بزرگ پارچهبافی شروع به کار کرد. او قرقرههای نخ را بهسرعت عقب و جلو میبرد. خانوادهاش به امید یافتن زندگی بهتر تمام مایملک خود را برای مهاجرت از اسکاتلند به آمریکا فروختند. در سال 1848 درآمد هفتگی اندرو یک دلار و چهل سنت بود.
در چهاردهسالگی منشی مردی به نام توماس اسکات شد که خود او منشی شرکت راهآهن پنسیلوانیا بود. اندرو به مدرسه شبانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت. فقط چند سال بعد از آن جای رئیسش را در شرکت گرفت.
سپس در اولین شرکت ساخت وسایل نقلیه قابلاستراحت سرمایهگذاری کرد؛ واگنهای قطاری که مسافرانش میتوانستند بهراحتی در شبهای مهآلود آمریکا بخوابند. سرمایهگذاری موفقیتآمیزی بود؛ بنابراین اندرو برای یافتن مکانی بهمنظور سرمایهگذاری جدید، به اروپا رفت.
در یک سفر با فولادسازان انگلیسی آشنا شد و دریافت که زمینه فلزات بسیار قابلپیشرفت است، زیرا فلزات ارزان و محکم هستند. او یکراست به آمریکا بازگشت و کارخانه فولاد خود را راهاندازی کرد.
طولی نکشید که اندرو علاوهبر کارخانجات فولادسازی، صاحب مواد خام لازم، کشتیها و راهآهنهای حملکننده و معادن زغالسنگ برای تهیه سوخت آنها شد.
اندرو پس از فروش شرکتی 475 میلیوندلار کسب کرد که به ارزش کنونی پول، معادل سیصدودهبیلیون دلار میشود. او با داراییاش دوهزاروهشتصد کتابخانه در انگلستان و آمریکا تأسیس کرد تا به دانشآموزان، کودکان و فقرا کمک کند. این اقدام صلحآمیز برای هماهنگسازی و گفتوگوی ملتها انجام شد.
امروزه بسیاری از این کتابخانهها همچنان پابرجا هستند. اندرو در زمان مرگ فقط سیمیلیوندلار دارایی داشت. او در خاطراتش نوشت: «مرگ در عین داشتن ثروت زیاد خجالتآور است». وی معتقد بود ثروتی که برای کمک به دیگران مصرف نشود، ارزشی ندارد.
اکنون آثار بهجاماندهاش موجب شدهاند مردم سراسر جهان احترام و ارزش خاصی برای وی قائل شوند.
اندرو کارنگی (1919 - 1835)
افراد دلیر، جسور و متفاوت : انتشارات نسل نو اندیش