امروز 22 فروردین حوالی 2 ظهر بود خانواده ای به گالری ایبلو مراجعه کردند. قصد خرید مبل داشتند. داشتند در بازار می گشتند که از قضا به گالری مبلمان ایبلو رسیدن. پدر، مادر و دو کودک همراه شان بود. فرزند بزرگتر کلاس اول یا دوم بنظر می رسید و فرزند کوچک چهار سال بیشتر نداشت.
پدر و مادر مشغول تست مبل ها و انتخاب رنگ پارچه بودند، از زمان ورودشان 40 دقیقهای می گذشت. پسر کوچکشان بی تاب بود و بهانه می گرفت. به سمتش رفتم و به برای بازی دستش را گرفتم. بسمت بین بگ یا همان مبل شنی رفتیم. برای این که ببیند چطور می توان روی بین بگ شیرجه زد اول خودم یک پرش زدم تا با چشم خود ببیند و یاد بگیرد. بخوبی خیره شده بود و پلک نمی زد. آن قدر برایش جذاب بود که گریه اش را هم فراموش کرده بود. انگار اولین باز بود بین بگ دیده بود. بلافاصله بالای میز کنار بین بگ رفت و از بالای میز روی بین بگ پرید. درست مثل یک پرواز. خنده بر لبش آمد و دوباره تکرار کرد. پرواز را...