ابراهیم شجاعت
ابراهیم شجاعت
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

کارنامه پنج ساله



بسم الله الرحمن الرحیم

دوره پنج ساله کارشناسی ما در دانشگاه امام صادق علیه‌السلام به پایان رسید و زمان حسابرسی اعمال ما فرا رسیده. هرچند که حدود نیمی از این پنج سال را درگیر فضای کرونایی کشور بودیم اما هرطور بود این دوره نیز تمام شد. پنج سالی که پر بود از رفت و آمد و سفر و خستگی که با رفاقت‌ها و لحظات ناب و تکرار نشدنی گره خوردند و روزهایی را رقم زدند که دیگر تکرار نخواهد شد و قرار هم نیست که لحظه‌ای به عقب برگردد چرا که تک تک لحظات زندگی ما منحصر به فرد و به قول فرهنگی‌ها یونیکه!

در این پنج سال خیلی کارها می‌شد کرد و من هم سعیم بر این بود که تجربه‌های متفاوتی رو در چند حوزه خاص داشته باشم. توفیق یا عدم توفیق هم یک امر نسبی هست و جایگاه‌ها و شرایط رو باید دید ‌و سنجید. در مجموع امروز که به مسیر پشت سرم نگاه می‌کنم، شاکر نعمات و فرصت‌هایی که خدا در اختیارم قرار داد هستم و از مسیری که آمدم پشیمان نیستم.

در این پنج سال یکصد و نود و نه واحد درسی را در رشته معارف اسلامی و مدیریت صنعتی خواندم و معدل این دروس هم خوب است؛ هرچند که زیر 18 است ولی ما به ازای این چند نمره که از دست دادم، خدا رو شکر چیزهای بسیار زیاد دیگری رو به دست آوردم که به نظرم ارزشش رو داشتند.

اما آن چیزهایی که به ازای پایین آمدن چند نمره (حدود سه نمره) معدلم به دست آوردم عبارتند از:

اول؛ بیش از 293 جلد کتاب را، یا به عبارتی 57367 صفحه کتاب، آن هم از نوع غیردرسی (اعم از تخصصی و غیرتخصصی که شامل کتاب‌های اعتقادی و تاریخی و اقتصادی و داستانی و شعر و ... می‌شود) را در این مدت مطالعه کردم و بعید می‌دانم که تا آخر عمر دیگر بتوانم یک اینچنین حجمی از کتاب را مطالعه کنم.




دوم؛ دومین بخش کارهای غیردرسی من برمی‌گردد به سفرهای متعددی که این پنج سال دانشجویی داشتم. هرچند که در این دوره پنج ساله با بدشانسی و تهدیدی به نام کرونا مواجه بودم اما در مجموع تونستم بیش از 90 هزار کیلومتر سفر داشته باشم و به مقاصدی همچون مشهد، قم، سمنان، اصفهان، یزد، کرمان، شیراز، رشت، بندرعباس، اهواز، کاشان، ماکو، فومن، هویزه و ... سفر کردم که در مجموع سفر به مقصد 32 شهر و 13 استان را شامل می‌شد. سفرهایی که هرکدام کوله باری از تجربه و خاطره برایم به همراه داشت. ای کاش در دوران کرونا فرصت بیشتری برای سفرها به دست می‌آوردم.

سوم؛ کوه و کوهنوردی به مرور برای من جز لاینفکی از زندگی شد. رشد و بلوغ این ماجرا در زمان دانشگاه بود و قله فعالیت‌های ورزشی و به خصوص ورزش کوهنوردی (+دوچرخه سواری) در دوران تعطیلی‌های کرونا بود. در این مدت پنج ساله حدود صد برنامه سبک و سنگین کوهنوردی رو شرکت کردم و به همین تعداد هم برنامه دوچرخه سواری خارج از شهر رو داشتم که اکثرا هم در همون دوران کرونا بود. اگر روزی شرایط دنیا طوری رقم خورد که هیچ شرکت و سازمانی من رو نخواستن، می‌تونم با این تجربیاتی که از سفرها و کوهنوردی‌ها کسب کردم، یه تور گردشگری و طبیعت گردی تاسیس کنم!

چهارم؛ حلقه مطالعات صنعت خودرو کمی پیش از سال 1398 کارش را شروع کرد ولی به یقین اوج فعالیت‌های این حلقه در دوران کرونا بود. دورانی که کتابی را وسط می‌گذاشتیم و مباحثه می‌کردیم، بازید (بیش از 78 بازدید تخصصی از مراکز صنعتی، تجاری و نظامی) و جلسه تخصصی برگزار می‌کردیم و حتی به خودمان جرئت دادیم که پا را فراتر بگذاریم و یک مدرسه یک ساله که مزین به نام شهید فخری زاده بود را برگزار کنیم. در حقیقت بعد از مدتی رشته تحصیلی من از معارف اسلامی و مدیریت صنعتی به معارف اسلامی و مدیریت صنعت خودرو تغییر کرد و خیلی بیشتر از آن چیزی که برای آن 199 واحد درسی بی‌نوا وقت گذاشتم، وقتم را صرف امور حلقه مطالعات صنعت خودرو کردم و امروز هم اگر اندک علم و دانشی و توانایی دارم، از صدقه سر همین حلقه مطالعات صنعت خودرو است که ما را با دنیایی متفاوت روبرو ساخت.

ماجرای حلقه خودرو خود داستانی جداگانه را می‌طلبد که از حوصله این متن خارج است و جایی دیگر باید بصورت مفصل به آن بپردازم. اما این چند خط نگاهی سریع و بعضا آماری بود به دوره 18 تا 23 سالگی بنده که اینجا بیان شد.

از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح

بوی زلف تو همان مونس جان است که بود

الحمدالله

مدیریت صنعتیمقطع کارشناسی
اندکی کتاب دوست و کمی هم کتاب خوان. مشتاق سفر به سرزمین‌های دوردست. عکاس خیابانی...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید