زنگ خطر رسانه ملی با ریزش 45درصدی از مخاطبان و مهاجرت به فضای مجازی به صدا درآمده است و جایگزینی شبکههای اجتماعی، علاوه بر مخاطرات برای مردم و حاکمیت، در اعتماد مردم به اخبار رسانههای رسمی نقش بسزایی ایجاد کرده است.آمار مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران از کاهش چشمگیر محبوبیت رسانه ملی خبر میدهد. بر اساس گزارش این مرکز، مرجعیت رسانه ملی که در سال ۱۳۸۳ بیش از ۷۰ درصد بوده تا سال ۱۴۰۰ سیر نزولی داشته و حالا به کمتر از ۴۵ درصد رسیده است و در نتیجه خالی شدن میدان، سایتهای خبری و فضای مجازی این جایگاه را پر کردند.
در سالهای اخیر با گسترش دسترسی مردم به اینترنت و گوشیهای هوشمند و در کنار آن همهگیری ویروس کرونا باعث شد تا سهم بازار خبر بین رسانه ملی با داشتن ردیف بودجه و هزاران کارمند با فضای مجازی حدودا یکسان شود و با این روند این احتمال وجود دارد که سهم رسانه ملی همچنان و هر روز کاهش پیدا کند.
اگرچه بهجز افزایش زیرساختهای اینترنتی، کند بودن اطلاعرسانی دقیق و شفاف، تکصدایی در رسانه ملی و نیز بیپرده بودن طرح مسایل در فضای مجازی از علتهای دیگر این کاهش است.
از دیگر موضوعاتی که باعث تغییر نگاه مردم به رسانه ملی شده نحوه تنظیم محتوا در این رسانه و انتشار فیلمهایی در فضای مجازی از پشت صحنه برخی مصاحبهها و افراد مصاحبهشونده است.
کندی در اطلاعرسانی در آمار ایسپا نیز یک شاخص برجسته است.
اما طبق این آمار، شبکههای تلویزیونی ماهوارهای نیز در این بازه ۱۷ساله مرجعیت خبری خود را از دست دادهاند. درحالیکه شبکههای ماهوارهای در سال ۱۳۸۸ اوج میزان مرجعیت خود را تجربه کرده و به سهم بالای ۲۰ درصد رسیدهاند، از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ در حدود 5 درصد مرجعیت داشتهاند.
علت دیگر کاهش محبوبیت صدا و سیما و کانالهای ماهوارهای داشتن محدودیتهای متعدد در پخش محتوا است که عملا با اعمال هر نوع محدودیت، طیفی از مخاطبان خود را از دست میدهند و اگر مردم صدا و مشکلات واقعی خود را در شبکههای خبری پیدا نکنند، طبعا به دنبال جایگزینی برای کسب خبر و رساندن صدای خود خواهند بود.
یکی دیگر از مشکلات تلویزیون عدم استفاده و نبود تولیدکنندگان حرفهای خبر است. در سال 1401 و با وقوع چندین حادثه طبیعی و اعمال سیاستهای اقتصادی، تولیدکنندگان خبر تنها تغییرشان دکور برنامه بود و نتوانستند در موضوعات اقناع عمومی را حاصل کنند.
در همین راستا به نظر میرسد همسویی رسانههای سنتی و آنلاین راهکاری است که میتوان از آن استفاده کرد. از سوی دیگر یکی از مزیتهای مجازی، امکان گفتوگوی هزاران نفر در لحظه در خصوص یک موضوع است ولی در رسانههای سنتی این امکان وجود ندارد. به علاوه اینکه مخاطب در لحظه میتواند با رصد سایتها و فضای مجازی مهمترین اخبار را به دست آورد این در حالی است که رسانههای سنتی چنین امکانی را ندارند.
یک محقق در مقایسه این ویژگی تلویزیون با خصلت شبکههای اجتماعی میگوید: برخلاف تلویزیون، در بستر شبکههای اجتماعی کاربر این امکان را دارد که صدها اکانت، پیج و کانال خبری با گفتمانهای مختلف را همزمان دریافت کرده، اخبارشان را با یکدیگر مقایسه کند و برآیند خودش از خبر را داشته باشد.
اگرچه همه میدانیم فضای مجازی چاقوی دو لبه است و با این ابزار میتوان سیاهنماییهایی که علیه کشورمان میشود را تا حدی جبران کرد اما نباید مرجعیت خبر را در اختیار این فضای بیقید و بند قرار داد.از این رو رسانه ملی میتواند با تجدیدنظر در محدودیتها و خط قرمزها تا حد امکان، دعوت از تمامیصاحبان نظر در حوزههایی چون مذهبی، سیاسی، ورزشی، اجتماعی و تولید برنامههایی که مردم به دنبال آن هستند، از تکصدایی فعلی خارج شده و جایگاهش را تقویت کند.
در همین راستا یکی از نقاط ضعف فضای مجازی فیک نیوزها و سطحی بودن مطالب در آن است که صدا و سیما میتواند با توجه به همین ضعف با داشتن برنامههای پر محتوا، علاقهمندان خود را پیدا کند. اگرچه کپیبرداری ضعیف از سایر برنامههای خارجی همچون تلنتشوها گام مثبتی برای جذب مخاطب ایرانی بود، اما برنامهسازان همچنان باید این پرسش را مد نظر داشته باشند که به چه دلایلی مخاطبان ایرانی به جای تلنتشویهای خارجی، مدل کپی ایرانی را باید ببینند؟
از این نکته نیز نباید غافل بود که رشد روزافزون سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی و فیکنیوزها روی امنیت روانی مردم تاثیرگذار است و موجب ترویج نگرانی و استرس در جامعه میشود. با این حال اما مشاوران و کارشناسانی که تنها راه را محدودیت میدانند، باعث اعمال سیاستگذاری اشتباه در مسیر شدهاند که نتیجه کاملا عکس داده است.
جایگزینی پلتفرمهای داخلی با خارجی راهحل مشکل نیست. کما اینکه به عنوان مثال شرکت اپل برای تولید گوشی با شرکتهای رقیب خود همکاری نزدیک دارد و برای تولید گوشیهای آیفون خود، صفحهنمایش آن را سامسونگ، دوربین آن را سونی و سایر شرکتهای رقیب میسازند.
به عبارت دیگر آنچه مغفول مانده و به آن توجه نمیشود ایجاد یک اکوسیستم است. اکوسیستمی که میتواند رسانه ملی با فضای مجازی، رسانههای فراگیر صوت و تصویر و سایر رسانههای رسمی ایجاد کند و از حالت تک قطبی و تک صدایی بیرون آید.
در عصر جدید به هر حال مردم راهی برای اطلاع از وقایع کشور و جهان پیدا خواهند کرد و با توجه حضور رسانههایی که عملا کارشان تخریب و سیاهنمایی است با سیاستهای فعلی مردم و مخاطبان را دو دستی تقدیم آنها میکنیم. زمانی مردم با تلاش و گرفتن امواج سایر رادیوهای خارجنشین، سپس نصب ماهواره و اکنون نیز اینترنت، آنچه را میخواهند میشنوند پس بهتر است علاوه بر آموزش مردم، آنچه اعتماد مردم را سلب میکند از سر راه برداریم.
اگر مدیران در این تفکر هستند که فضای مجازی باعث تشدید گفتمان میشود و بایستی مردم محدود شوند با سرعت تکنولوژی چه سیاستی را در پیش خواهند گرفت؟ سال پیش صحبت از اینترنت ماهوارهای بود و امروزه صحبت از دریافت اینترنت ماهوارهای روی گوشیهای همراه جدید است. چه بخواهیم و چه نخواهیم زندگی مردم از کسب و کارها گرفته تا سرگرمی، با فضای مجازی گره خورده است. پس بهتر است قبل از آنکه دیر شود تلاشی برای باقی ماندن در میدان رسانه صورت گیرد، چرا که این روزها کشورها علاوه بر جنگ سرد و سخت در جنگ نرم و رسانهای نیز به صورت حرفهای هزینههای زیادی میکنند.