نقاش، طراح، شاعر و نویسنده
باید رهایت کنم!

باور کن میخواستم دوستت داشته باشم
این تو بودی که نمیخواستی
همیشهی خدا نصفه نیمه بودی و مرا نمیدیدی
شاید هم میدیدی و به روی خودت نمیاوردی
اخرش فهمیدم باید رهایت کنم، اگر بخواهی بر میگردی.
تصمیم سختی بود اما منطقی است
به قول خودمان، جهان جای دوری نمیرود، اگر قسمت من باشی، روزی به من باز خواهی گشت…
رهایت کردم تا اگر خواستی برگردی
البته عکسها، حرفها، دستنوشتهها و عشقی که به تو دارم را هنوز نگه داشتهام
شب سختی بود
دیشب را میگویم!
به سختی صبحش کردم…بغض گلویم را فشار میداد و جان نمیدادم
سر انجام در سپیدهدم، دردی را در قلبم احساس کردم
دردی که خبر از
شکستَنَش میداد!
•ایدا مقدم-دلنوشته
•۹ آذر ۱۴۰۰
•بالاخره پس از کلی تلاش و دردسر، تونستم «دلنوشته» رو به اسم خودم ثبت کنم. خوشحالم که موفق شدم.
مطلبی دیگر از این نویسنده
غربت
مطلبی دیگر در همین موضوع
فلسفه؛آری یا نه(1)
بر اساس علایق شما
بررسی نیسان پاترول 2023: قدرتمند، زیبا و سرسخت