معلق در میانه!
معلق در میانه!
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

پیدام کن ، قبل از این لعنتی!

تو باید اینجا می بودی. درست همینجا کنارم. روی تخت. باید موهات صاف و بلند می بود. باید همینجا روی تخت کنارم بودی و درحالی که جفتمون داریم از پنجره رو به رو آسمونو نگاه میکنیم واسم حرف بزنی و من به کار مورد علاقه م برسم، بازی کردن با موهات.

تو باید همین الان اینجا می بودی، لاغر بودی و ریزه میزه.تقریبا تمام اونایی که میشناسن منو میدونن چه تایپ دختری دوست دارم. تو باید همین مدلی می بودی با موهای تیره و بلند. باید وقتی غمگین میشدی قیافه ت مظلوم میشد. که دلم واست ضعف بره. سرت رو میذاشتی روی دستم و بوی شامپوی توت فرنگیت میپیچید توی نفسم.

تو باید اینجا می بودی. باید می بودی و خستگیامو با انگشتای ظریفت برطرف میکردی. دوست داشتم باشی و ببینی چقدر دارم یه تنه پیش میبرم زندگی رو. باید می بودی همین امروز که رفتم مبل خریدم. تو باید انتخاب میکردی اصن. باید اونایی که من انتخاب کردم رو مسخره میکردی و میخندی بهم و میخندیدیم باهم. بعدش روی یکیش به تفاهم میرسیدیم و میخریدیمش. تو باید می بودی موقع چیدنش. باید بودی که کوسن ها رو بزنیم تو سر و کله هم.

تو باید می بودی و باهم میرفتیم مسواک میزدیم بعدش یه یکی از تی شرت های منو که واست بزرگ بود میپوشیدی واسه خواب و منم از دیدنت توی لباس خودم کیف میکردم. باید می بودی که وقتی خسته و کوفته رو تخت دراز کشیدم بهم یاداوری کنی که چقدر خوبه که باهم داریم میسازیمش.

با خیال راحت میخوابیدیم که فردا جمعه ست و کلی میخوابیم. بعدش من واست املت درست میکردم صبح. جمعه ظهر پادکست گوش میدادیم ، سیگار میکشیدیم ، خل بازی درمیاوردیم و عصر میزدیم بیرون.

تو باید می بودی . باید پیدا میشدی . من که دوست داشتم، تو هم باید دوستم میداشتی . من میتونم اندازه یه کتاب از جزئیات این پنجشبه جمعه مون واست تعریف کنم، باید قبل از اینکه یکی یکی از یادم بره و تبدیل به یه هیولای ساکت و سنگین بشم پیدام کنی لعنتی . من خسته شدم از بس پیدات نمیکنم ، تو پیدام کن!

جزئیاتمنبدون تو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید