montazer
montazer
خواندن ۱۴ دقیقه·۵ سال پیش

امام مهدى (ع) وارث ودايع امامت‏

وجود مبارك امام عصر (ع) افزون بر اينكه وارث مواريث و ودايع نبوت است، وارث ائمه پيشين (ع) نيز مى باشد؛ در اين مقاله به بررسى مواريث ائمه (ع) كه اكنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. كتاب جامعه على (ع) و 2. مصحف على (ع) مى پردازيم.

1. كتاب جامعه على (ع)

در خصوص اين كتاب، احاديث فراوانى وارد شده است كه ما هم سعى مى كنيم براساس همين احاديث روشن نماييم كه اين كتاب شريف چه بوده است؛ چه مطالبى در آن كتاب وجود دارد و اكنون كجاست؟

از ابوبصير- كه از جمله اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده است- روايتى به شرح زير نقل شده است:

ابوبصير گفته است، خدمت امام صادق (ع) رسيدم و گفتم: فدايت شوم سؤالى دارم، آيا اينجا كسى هست كه سخنان مرا بشنود؟ امام صادق (ع) پرده اى را كه بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود كنارى زد و در آنجا سر كشيد و سپس به من فرمود: اى ابومحمد (كنيه ابوبصير) هر چه مى خواهى بپرس.

گفتم: فدايت شوم، شيعيان تو بر اساس احاديثى مدعى هستند كه رسول خدا (ص) بابى از علم به روى على (ع) گشوده كه از آن هزار باب ديگر گشوده مى شود. امام (ع) فرمود: اى ابو محمد، ما جامعه داريم و آنها چه مى دانند كه جامعه چيست؟ پرسيدم: فداى تو گردم جامعه چيست؟ امام (ع) فرمود:

صحيفه اى است به درازاى هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا (ص) و املاى آن حضرت كه همه مطالب آن يك به يك، از دو لب مبارك ايشان بيرون آمده و على (ع) آن را به خط خود نوشته است و در آن صحيفه از هر حلال و حرامى و از هر آنچه كه مردم به آن نياز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتى ديه يك خراش سطحى بر پوست بدن. 1

در حقيقت پيامبر اكرم (ص) مجموعه احكام اسلام را بر اميرالمؤمنين (ع) املاء فرموده و آن حضرت نيز آن را به صورت كتابى به نام جامعه گردآورى نموده است، و اين مجموعه گرانقدر به ترتيب نزد ائمه (ع) بوده و آن بزرگواران گاهگاهى آن را بر مردم عرضه مى داشتند.

همچنين از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود:

همانا نزد ما نوشتجاتى است كه با وجود آنها نيازى به مردم نداريم ولى مردم بهما احتياج دارند، نزد ما كتاى است به املا پيامبر (ص) و خط على (ع) كه هر حلال و حرامى در آن است، شما راجع به كارى نزد ما مى آييد سپس ما مى فهميم كه شما به آن عمل مى كنيد يا آن را ترك مى نماييد. 2

در منابع اهل سنت نيز به اين مطلب اشاره شده كه امام على (ع) همه روز صبح و شام، براى تعليم گرفتن قرآن، و آنچه نازل شده بود، به خدمت پيامبراكرم (ص) مى رسيد. ابن ماجه از على (ع) روايت كرده كه ايشان فرمود:

من سحرگاهان هر روز به خدمت پيامبر (ص) مى رسيدم و از پشت در مى گفتم: «السلام عليك يا نبى اللَّه»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه مى كرد، به خانه بازمى گشتم وگرنه داخل مى شدم. 3

در اين ملاقاتها پيامبر به على (ع) دستور نوشتن مى داد و مى فرمود:

آنچه را به تو مى گويم بنويس، و على (ع) سؤال كرد: اى رسول خدا، از آن مى ترسى كه فراموش كنم؟ پيامبر فرمود: نه، از خدا خواسته ام حافظه ات را نيرو بخشد و تو را دچار فراموشى نگرداند، آن را براى شريكانت يعنى امامان بعد از خودت بنويس. [و با اشاره به امامت امام حسن (ع) فرمودند:] اين نخستين آنان است و فرمود: امامان از فرزندان حسين (ع) هستند. 4

ابو حمزه ثمالى مى گويد، به حضرت على بن الحسين (ع) عرض كردم:

فدايت شوم، آنچه در نزد پيامبر اكرم (ص) بود، به اميرمؤمنان (ع) عنايت شد، بعد از اميرالمؤمنين به امام حسن، سپس به امام حسين (ع) و بعد به هر امام تا روز قيامت؟ امام فرمودند: صحيح است، و به اضافه پيشامدهايى كه هر سال رخ مى دهد و در هر ماه و آرى، به خدا قسم در هر ساعت. 5

پس تا كنون روشن ساختيم كه كتاب جامعه، تمام احكام حتى حكم خراش بر بدن را شامل مى شود؛ اين كتاب به املاى پيامبر (ص) و خط على (ع) جمع آورى و تدوين شده است كتاب ياد شده مورد استفاده همه ائمه (ع) بوده است و امامان بعد از امير مؤمنان، على (ع)، جامعه را پس از سپرى شدن ايام خويش، به امام پس از خود به وديعت مى سپردند؛ حال به چند حديث در اين زمينه اشاره مى نماييم تا چگونگى انتقال اين كتاب و ساير مواريث از على (ع) به ساير ائمه روشن شود.

ثقه الاسلام كلينى در كتاب «اصول كافى» از قول سليم بن قيس هلالى، از جمله اصحاب امام على (ع) است كه تا امام سجاد (ع) را درك كرده است- چنين آورده است:

من شاهد وصيت اميرمؤمنان على (ع)، به فرزندش، حسن (ع)، بودم، آن حضرت پس از انجام وصيت، حسين (ع) و محمد حنيفه و همه پسرها و بزرگان شيعه و خانواده اش را بر آن وصيت گواه گرفت و آنگاه كتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن (ع) تحويل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده كه تو را وصى خود گردانم و كتابها و اسلحه ام را به تو تحويل دهم، همانطور كه رسول خدا (ص) مرا وصى خود قرار داد و كتابها و اسلحه اش را به من سپرد و نيز فرمان داده تا به تو دستور دهم كه چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت، حسين (ع) تحويل دهى.

سپس اميرمؤمنان (ع) روى به جانب حسين (ع) كرد و به او فرمود: رسول خدا (ص) تو را نيز فرمان داده كه آنها را به اين پسر خويش، على بن الحسين (ع)، تحويل دهى. سپس دست على بن الحسين (ع) را گرفت و فرمود: و رسول خدا (ص) تو را نيز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد، تحويل دهى و از جانب رسول خدا (ص و و من، به او سلام برسان. 6

ملاحظه مى گردد كه تمامى مواريث انبيا، به وسيله پيامبر (ص) تحويل على (ع) مى شود و به وسيله على (ع) تمامى آن مواريث به علاوه كتاب جامعه، تحويل امام حسن (ع) و امام بعدى تا امام باقر (ع) مى شود و اين حديث روشن مى سازد كه مواريث انبياى الهى- عليهم السلام- و امام على (ع) به دست امام محمد باقر (ع) رسيده است.

در حديث ديگرى چگونگى انتقال مواريث من جمله كتاب جامعه از امام حسين (ع) به امام سجاد (ع) روشن مى شود؛ در كتاب كافى و بصائر الدرجات آمده است كه حمران بن اعين شيبانى مى گويد:

از ابوجعفر (امام محمد باقر (ع)) در مورد صحيفه مهر و موم شده اى كه نزد «ام سلمه» به وديعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن مى گفتند سؤال نمودم و امام باقر (ع) فرمود:

چون اجل رسول خدا (ص) فرا رسيد، على (ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود به ارث برد، [اين علوم و معارف و سلاح و كتاب جامعه و مصحف همچنان نزد اميرالمؤمنين (ع) بود] تا اينكه به امام حسن (ع) و پس از او به امام حسين (ع) رسيد؛ در اين موقع چون ما از غلبه دشمنان بيم داشتيم، اين بود كه آنها را (جدم حسين (ع)) نزد ام سلمه به امانت سپرد و بعد از آن على بن الحسين (ع) آنها را از ام سلمه ستاند.

من (حمران بن اعين) گفتم: بسيار خوب، سپس به پدرت رسيد و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسيده است؟ امام باقر (ع) فرمود: آرى، همينطور است. 7

و نيز شيخ طوسى به روايت از فضيل بن يسار چنين آورده است:

ابو جعفر (ع) به من فرمود: در همان هنگام كه حسين (ع) عازم حركت به سوى عراق (كربلا) بود، وصيت نامه پيغمبر و كتابها و ديگر اشياء (مواريث انبياء و امامت) را به امانت نزد ام سلمه گذاشت و به او فرمود: وقتى كه پسر بزرگ ترم به تو مراجعه كرد، آنچه را كه به تو به امانت سپرده ام به او تسليم كن. پس از اينكه حسين (ع) به شهادت رسيد، على بن الحسين (ع) نزد ام سلمه رفت و آن بانو هم تمامى امانتهايى را كه حسين (ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد (ع) تحويل داد. 8

همين داستان در بعضى ديگر از منابع حديثى وارد گرديده است كه براى جلوگيرى از اطاله كلام از ذكر آنها خوددارى مى كنيم. گفتنى است كه حضرت امام حسين (ع) وصيت نامه ديگرى نيز داشته است كه آن را در كربلا به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به على بن الحسين (ع) تحويل داد و آن غير از اين مواريث بوده است.

اكنون كه سلسله مواريث انبياى الهى و امامت تا امام باقر (ع) روشن گشت، به نقل دو روايت ديگر كه نحوه انتقال اين مواريث از امام سجاد (ع) به امام باقر (ع) را روشن مى سازد، اشاره مى كنيم.

در حديثى از عيسى بن عبداللَّه روايت شده است كه:

امام سجاد (ع)، در بستر مرگ به فرزندانش كه پيرامون او گرد آمده بودند نظرى افكند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن على (ع)، [امام باقر (ع)] انداخت و به او فرمود: محمد، اين صندوق را بگير و به خانه خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: در اين صندوق به هيچ عنوان دينار و درهمى وجود ندارد، بلكه آكنده از علوم است. 9

عيسى بن عبداللَّه بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق (ع) روايت كرده است كه:

پيش از آنكه على بن الحسين (ع)، بدرود حيات گويد سبد يا صندوق را حاضر كرده به فرزندش فرمود: محمد، اين صندوق را ببر؛ او نيز صندوق را توسط چهار نفر حمل كرد و برد.

چون امام سجاد (ع) درگذشت، عموهايم براى گرفتن سهم خود از محتويات آن صندوق به پدرم مراجعه كرده و گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز.

امام باقر (ع) در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم كه شما را نصيبى از آن نيست، اگر شما را بهره اى در آن مى بود، آن را (پدرم) به من تحويل نمى داد. در آن صندوق سلاح رسول خدا (ص) و كتابهاى او قرار داشت. 10

پس از امام باقر (ع) تمامى مواريث انبياى و امامت به امام صادق (ع) منتقل گرديد. به حديثى در اين زمينه توجه فرماييد.

از زراره بن اعين شيبانى در بصائر الدرجات روايت شده كه امام صادق (ع) فرمود:

هنوز امام باقر (ع) حيات داشت كه آن مواريث و كتابها به من منتقل گرديد. 11

اين روايت نيز مشخص مى سازد، مواريث كه كتاب جامعه على (ع) نيز شامل آن مى شود، در زمان حيات امام باقر (ع) به فرزند گرامى اش، امام صادق (ع) منتقل گرديده است. در كتابهاى ديگر در مورد ساير ائمه بعد از امام صادق (ع) نيز رواياتى وارد شده است. 12

در پايان اين مبحث به مواردى از رجوع امامان مكتب اهل بيت (ع) به كتاب جامعه على (ع) مى پردازيم:

از ابان بن تغلب بن رياح روايت شده كه گفت:

از على بن الحسين (ع) در مورد كسى سؤال شد كه درباره مقدارى از مال خود وصيت كرده است [به طور مبهم وصيت كرده كه مقدارى از مال او را به فلان مصرف برسانيد، اما مقدار آن را مشخص نكرده و عباراتى مانند» شى ء من مالى «به كار برده است ].

حضرت سجاد (ع) در پاسخ فرمود:

شى ء در كتاب على (ع)، يك ششم محسوب مى شود. 13

نجاشى روايت كرده است كه:

عذافر بن عيسى خزاعى صيرفى در معيت حكم بن عتيبه كوفى به خدمت امام باقر (ع) رسيدند. حكم آغاز سخن كرد و مسائلى را مطرح ساخت و امام به اينكه ديدار حكم را خوش نداشت، او را پاسخ مى داد تا اينكه در مسأله اى بينشان اختلاف نظر افتاد [حكم پاسخ امام را نپذيرفت ]؛ در اين هنگام امام باقر (ع) روى به فرزند خود كرده، فرمود:

پسرم، برخيز و آن كتاب على (ع) را بياور. فرزند امام فرمان برد و كتابى كه طوماروار روى هم پيچيده شده بود، پيش روى آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جست وجوى مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بيافت و سپس فرمود: اين املاى رسول خدا (ص) و خط على (ع) است. 14

در ادامه همين حديث حضرت فرمود:

به هر طرف كه مى خواهيد، به شرق و به غرب برويد كه به خدا سوگند، علمى از اين مطمئن تر كه نزد خانواده ماست و جبرييل بر ما فرود آورده، نزد هيچكس ديگر نخواهيد يافت.

بارها استفاده ائمه از كتاب جامعه على (ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شيعه آورده شده كه ما در اينجا مواردى از آنها را ذكر مينماييم:

- كتاب الطهارة

عن زراره، عن ابى عبداللَّه (ع) قال فى كتاب على (ع):

انّ الهرّ سبع و لا بأس بسؤوره و انّى لأستحى من اللَّه أن أدع طعاماً لأن الهرّ أكل منه.

موعود، شماره 52، ص: 15

وسائل الشيعه ج 1، كتاب الطهاره باب السور السفور.

ابوحمزه از امام باقر (ع) نقل مى كند كه فرمود:

وجدنا فى كتاب على (ع) قال رسول اللَّه (ص): إذا منعت الزّكوة، منعت الارض بركاتها. در كتاب على (ع) چنين يافتم كه رسول خدا (ص) فرمود: هنگامى از پرداخت زكات خوددارى شود، زمين بركات خود را دريغ مى كند.

وسائل الشيعه، كتاب الزكوة، باب تحريم منع الزكوة.

بريد بن معاويه مى گويد:

سمعت أبا عبداللَّه (ع) يقول: انّ فى كتاب على (ع) يضرب شارب الخمر ثمانين و شارب النّبيذ ثمانين.

از ابا عبدالله [امام صادق (ع)] شنيدم كه مى فرمود: «در كتاب على (ع) آمده است: به كسى خمر (شراب انگور) و به كسى كه نبيذ (شراب خرما) مى نوشد هشتاد تازيانه زده شود.

همچنين از امام صادق (ع) نقل شده است كه:

فى كتاب على (ع) ديه كلب الصّيد اربعون درهماً.

در كتاب امام على (ع) آمده است كه ديه سگ شكارچى چهل درهم است.

سخن پايانى درباره كتاب جامعه اينكه به تصريح امام صادق (ع) به واسطه سخنان امام (ع) و سخنان آن حضرت نيز به سخنان رسول خدا (ص) و خداى عزوجل بر مى گردد.

حديث من، حديث پدرم مى باشد و حديث پدرم، حديث جدم و حديث جدم همان حديث حسين است و حديث حسين، حديث حسن و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا (ص) و حديث رسول خدا (ص)، سخن خداى عزّوجلّ مى باشد. 15

2. مصحف اميرالمؤمنين على (ع)

درباره مصحف اميرالمؤمنين، على (ع)، ابتدا خود كلمه «مصحف» و معناى دقيق آن را بررسى مى نماييم.

در زبان عربى به چيزى كه در آن مى نويسند «صحيفه» و جمع آن را صحائف و صحف و صحف مى گويند. 16

و «مصحف» را مجموعه ميان دو جلد مى گويند، بنابراين مصحف نام كتاب جلد شده است، چه قرآن باشد و چهغير قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا (س) كه غير از قرآن است.

پس از اين كه معلوم شد مصحف يعنى نوشته اى بين دو جلد و اينكه مصحف مى تواند قرآن باشد و يا غير از قرآن، مى توان گفت كه آنچه معروف به مصحف على (ع) است، همان قرآنى است كه آن حضرت جمع و تدوين نموده بود و آن قرآن داراى ويژگى تفسير و شأن نزول آيات بوده و به همان ترتيب كه پيامبر (ص) دستور داده بودند، سوره ها را مرتب نموده است؛ على (ع) آن قرآن را پس از رحلت پيامبر (ص) به حكومت خلفا عرضه داشت؛ امّا خلفا به دليل آنكه آن قرآن همراه تفسير و شأن نزول آيات بوده و برخى از آيات قرآن كريم كه در نكوهش بزرگان قريش و كسانى كه با رسول خدا (ص) مى جنگيدند و همچنين آنها كه در نكوهش قبايل برخى از صحابه قريشى و خويشاوندان خلفا نازل شده و آنها را مذمت كرده بود. لذا خلفا آن مصحف على (ع) را قبول نكردند.

حضرت على (ع) آن مصحف را نزد خويش نگاه داشت بعد از ايشان در اختيار ائمه (ع) قرار گرفت و ائمه (ع) آن قرآن كه همراه با تفسير و شأن نزول بود، براى مردم و اصحاب روايت مى نمودند. اين مصعف اكنون در اختيار حضرت مهدى (ع) مى باشد كه پس از ظهور آن را آشكار ساخته و دستور مى فرمايند تا از روى آن تدريس شود. 22

پى نوشتها:

______________________________
(1). محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 1، ص 231؛ صفار قمى، بصائر الدرجات، ص 151؛ فيض كاشانى، الوافى، ج 2، ص 135.

(2). الكافى، ج 1، كتاب الحجه، باب «فيه ذكر الصحيفه و الفجر و الجامعه» ص 349، حديث 6.

(3). سنن ابن ماجه، باب استئذان، كتاب الأدب، مسند احمد، ج 1، ص 58 و ص 107.

(4). شيخ صدوق، أمالى، ج 2، ص 56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهيم بن الحنفى القندوزى، نيابيع الموده، ص 20.

(5). بحارالانوار، ج 26، ص 91، ح 14؛ بصائر الدرجات، ص 16؛ شيخ مفيد، الاختصاص، ص 314.

(6). الكافى، ج 1، ص 297؛ الوافى، ج 2، ص 79.

(7). الكافى، ج 1، ص 235؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188؛ الوافى، ج 2، ص 132.

(8). شيخ طوسى، كتاب الغيبه، ص 128؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 172؛ بحارالانوار، ج 46، ج 3، ص 18.

(9). الكافى، ج 1، ص 305، ح 2؛ ثقه الاسلام طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 260؛ بصائر الدرجات، ص 24؛ بحارالانوار، ج 46، ص 229؛ الوافى، ج 2، ص 83.

(10). الكافى، ج 1، ص 305؛ الوافى، ج 2، ص 82؛ بصائرالدرجات، ص 165؛ اعلام الورى بأعلام الهدى، ص 260، بحارالانوار، ج 46، ص 229.

(11). بصائر الدرجات، ص 158 و ص 180 و ص 181 و ص 186.

(12). نعمانى، كتاب الغيبه، ص 177؛ شيخ مفيد، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص 164، ح 7 تا 9.

(13). الكافى، ج 7، ص 40، ح 1؛ شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 151؛ شيخ صدوق، معانى الاخبار، ص 217؛ شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 9، ص 211، ح 835؛ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 13، ص 450، ح 1.

(14). النجاشى، رجال، ص 279.

(15). وسائل الشيعه، كتاب الزكوه، باب تحريم منع الزكوه.

(16). همان، ج 3، كتاب الحدود، باب ثبوت الحد على من شرب الخمر.

(17). همان، ج 3، كتاب الديات، باب مسأله ديه من الكلاب.

(18). الكافى، ج 1، ص 53؛ الارشاد، ص 257.

(19). ابن منظور، لسان العرب، ماده صحف و مفردات راغب، ماده صحف.

(20). سيد مرتضى عسكرى، القرآن الكريم و روايات المدرستين؛ سيدمرتضى عسكرى، نقش ائمه در احياء دين، ج 14، ص 175.[1]





[1] ---، موعود، 205جلد، مؤسسة فرهنگى هنرى موعود عصر(عج) - تهران، چاپ: 1

https://mouood.org/mahdaviat/item/48490-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%89-%D8%B9-%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AB-%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA%E2%80%8F.html

من میدانم که خود مانع ظهورم آقا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید