چه بسیارعقوبت ها که ازغلط زیستن های دیروز دور زندگی من و تو منشاء و ریشه می گیرند؛ آنجا که بی
پناهی را که خدا به درب منزل ما روانه کرده بود و پناه اش ندادیم ! ایامی که سوار بر سمند کبر و عجب خود را
به رخ کسانی می کشیدیم که یارای مقابله وپاسخ را با مانداشتند! آن وقت که معلم به مهربانی برایمان از عشق و محبت می خواند وما گوش دلمان زنگ زده وبدهکار نبود!
آن فرصت که فرصتی زرین و الهی بود و قدرش را ندانستیم و آنچه کردیم که خودمغرور و سودایی مان بدان باورکذب داشت!
ایمان