تا حالا تَرَک های روی دیوار خانه تان را شمرده اید؟ احتمالاً با خود میگویید این چه سوالی است؟ اصلاً چرا باید این کار را انجام بدهم؟ خب حق با شماست و من هم به شما حق میدهم. قبول دارم که کار بیهوده است اما تا زمانی این کار بیهوده است که دلیلی برای چرایی انجام این کار نداشته باشید. تصور کنید قرار است فردی برای رنگ آمیزی خانه تان بیاید و قبل از حضور در منزل برای تهیه ابزار و مواد کارش از شما خواهد پرسید: چند ترک روی دیوارهای خانه تان وجود دارد؟ آن موقع شمردن ترک های دیوار خانه نه تنها کار بیهوده ای نیست بلکه نیاز هست انجام شود. شما هم این کار را بدون هیچ مشکلی انجام خواهید داد.
فکر کنید یک نفر که شما را نمی شناسد، تصویری از شما ببیند، آن هم در زمانی که با تمرکز بالا و چهره ای پرسشگر در حال شمارش ترک های خانه تان هستید. به نظر شما با خودش چه فکر می کند؟ از نظر من اگر قبل از شما به آن نقاش برای رنگ آمیزی خانه اش زنگ نزده باشد، احتمال زیاد در بهترین حالت ممکن شما را فردی علاف و بی خیال تصور می کند که خوشی های زندگی دلش را زده و در توهمات خود به سر می برد. خود شما هم در ابتدای متن این کار را بیهوده تلقی می کردید؟ و چه بسا لبخند معنا داری هم به آن زدید، یادتان هست؟
اگر با خود میگویید که توی این شرایط جامعه که مردم برای به دست آوردن لقمه نانی جان می دهند، اندرز دادن با درز دیوار کار یک آدم بیکار است اما باید بگویم من هم به اجبار استاد دانشگاهم این متن را نوشتم و از این رو تصمیم گرفتم هیچ گاه کسی را بابت کارهایی که انجام می دهد، قضاوت نکنم. چه بسا کارهای در ظاهر بیهوده ای که دلایل مهمی برای انجامش وجود داشته باشد.