در قسمت اول سه استراتژی اصلی برای تعیین قیمت محصول را گفتیم. چیزی که باید بدانید این است که با شرایط این روزها دیگر نمیشود که هزینه محصول خود را حساب کنیم و سود مورد نظرمان را هم به آن اضافه و قیمت نهایی را تعیین کنیم.
محصول من یک ماژیک است که 1000 تومان برای تولید آن هزینه کردهام. دوست دارم 1000 تومان هم از آن سود به دست بیاورم. پس قیمت 2000 تومان را برای آن تعیین میکنم. آیا این قیمت مناسب است؟ آیا فروش قابل قبولی خواهم داشت؟
برای پاسخ این سؤال وضعیتهای زیر را در نظر بگیرید:
وضعیت 1: بازار پر است از ماژیکهای مشابه محصول من با همین قیمت یا حتی قیمت کمتر. برخی از آنها شرکتهای بزرگ و خوشنامی هستند که کیفیت و اعتبارشان ثابت شده است و مردم به آنها اعتماد دارند و به همین دلایل ماژیکهای گران آنها را با جان و دل میخرند. شرکتهای کوچک قیمت پایینتری برای محصول خود ارائه میدهند و فروش قابل قبولی دارند.
حالا با توجه به این شرایط قیمت آیا قیمتگذاری من درست است؟
وضعیت 2: تقاضا برای خرید ماژیک زیاد است و شرکتهای کمی آن را تولید میکنند. آنها قیمتشان بالاتر از قیمت محصول من است با اینکه محصول من رنگهای زیباتری دارد و ماندگارتر هم است.
با این مثال قصد داشتم به شما بگویم این سه استراتژی قیمتگذاری ممکن است بهتنهایی نتیجه خوبی به همراه نداشته باشد. ما باید توجه به شرایط بازار، قیمت رقبا، ارزشی که برای مشتری ایجاد میکنیم و هزینۀ تولید تا عرضۀ کالا، قیمت مناسبی برای محصولمان انتخاب کنیم. با این سه روش کلی قیمت را تا حدودی مشخص می کنید اما برای تعیین دقیق قیمت مراحل زیر را طی کنید:
اصولاً 5 هدف عمده برای قیمتگذاری وجود دارد:
وقتی که شرایط چندان اقتصادی جامعه خوب نباشد، رقابت بسیار شدید باشد یا خواستههای مشتری در حال تغییر باشد، هدف شرکت فقط باقی ماندن در رقابت است. در این شرایط شرکتها از خیر سود میگذرند و حتی به اندکی ضرر هم رضایت میدهند! فراموش نکنید این هدف فقط و فقط برای کوتاهمدت مؤثر است.
بعضی شرکتها هدفشان این است که در زمان حال بیشترین سود را داشته باشند. این هدف زمانی استفاده میشود که بازار قابل پیشبینی و تا حدی تثبیت شده باشد.
برخی از شرکتها میخواهند سهم بازار بیشتری به دست بیاورند؛ زیرا فروش بیشتر باعث میشود که هزینه تولید هر واحد محصول کمتر بشود در نتیجه سود بیشتری نصیبشان شود.
هدف شرکت معرفی محصولی بیرقیب است که تکنولوژی خاص و جدیدی دارد. در واقع شرکت میخواهد تا رقیبی پیدا نشده سود بازار را حسابی درو کنند.
بعضی برندها هدفشان رهبری محصول-کیفیت است. این شرکتها محصول خود را در بالاترین کیفیت ارائه میدهند و این را برای خود مزیت رقابتی اعلام میکنند.
بعد از مشخص کردن هدف ببینید تقاضا برای محصول چقدر است؟ آیا محصول تازه وارد بازار شده است یا عمر محصول رو به پایان است؟ آیا مشتریان هنوز هم این محصول را استفاده میکنند یا نظرشان به محصولات جدیدتر جلب شده است؟
هزینه تولید محصول را محاسبه کنید: هزینه ثابت+هزینههای متغیر
برای اینکه بتوانید درست قیمتگذاری کنید، مشتریهای خود را بشناسید ( کلیک کنید)!
به زبان ساده و خلاصه یعنی اینکه بدانید میخواهید محصول خود را به چه گروهی از مردم جامعه بفروشید. رفتار و ویژگیهای آن گروه را خوب بشناسید. بدانید چه نیازی دارند و قرار است محصول شما چه نیازی از آنها برآورده کند؛ و شما از چه طریق میخواهید کالای خود را به دست آنها برسانید. در نهایت مشخص کنید از دید مشتری، شرکت شما با سایر رقبا چیست.
با توجه به هزینه ارسالا کالا بصورت داخل استانی و ارسال به سراسر ایران شما باید مبلغی رو برای جبران این هزینه در نظر بگیرید.
و بعد از این مراحل ...
منبع: www.novin.com