به دقت جملات زیر را بخوانید:
ناظمانی که در قرن 21 هنوز به سبک قدیم تنبیه بدنی را تنها راه کنترل و تربیت دانش آموزان میدانند.
دانش آموزانی که مثل نقل و نبات کلمات رکیک به دهان دارند و جزوی از سبک زندگیشان شده است.
خانواده هایی که از فرط فقر و مشکلات اقتصادی وقتی برای فرزندان خود ندارند.
کودکانی که از کوچه و خیابان می آموزند.
معلمانی که به واسطه حقوق بسیار پایین هیچ گونه وظیفه ای را در خود نسبت به تربیت و آموزش دانش آموزان احساس نمیکنند.
معلمان دغدغه مند و جوانی که تلاششان برای تغییر مورد تمسخر این سیستم فاسد قرار میگیرد.
و ایرانی که رو به آینده در حرکت است...
نمیدونم چجوری این حجم از مشکلات را به عنوان یه معلم که هر روز با نسل جوان و نوجوان و آینده این کشور در ارتباط تنگاتنگ هست رو باید هضم کنم.
هر روز از درون بیشتر از دیروز مچاله میشم. غصه میخورم و به سختی به خودم امید میدم که درست میشه. ولی حقیقتش دیگه خودمم مطمئن نیستم که درست میشه یا نه. دلم برای کشورم میسوزه. برای این نسلی که آینده مبهمی در انتظارشه. برای تک تکمون که جزوی از این آینده نامعلومیم.
واقعا دلم شکسته از این شرایط. دلم برای این خاک و مردمم میسوزه