"آقا میشه شیمی بخونیم زنگ بعد امتحان داریم؟"
"آقا میشه زیست بخونیم امتحانمون امروزه؟"
و درس زبانی که همیشه قربانی دروس تخصصی هست. این ها نمونه هایی از اولویت بندی های اشتباهی هست که هممون سال های زیادی از عمرمونو تو مدرسه باهاشون گذروندیم. مخصوصا منِ معلم زبان خیییلییی با این چالش تو کلاسام روبرو هستم.
مگه آب از هوا واجب تره که زبان از شیمی باشه؟
بسیاری از این اولویت بندی های اشتباه به تدریج تبدیل به عاداتی اشتباه در زندگی میشن. باعث میشن علاقه از بین بره و جاشو به اولویت های نابودکننده ای بده.
همه میخوان پزشکی قبول بشن حتی اگر از دیدن خون حالشون بهم میخوره. همه میخوان فیزیوتراپ بشن چون پول اولویت جامعشونه و این شغل پول خوبی توشه. و شاید هم موفق بشن. اما موفقیت به چه قیمتی. به قیمت یک عمر تحمل یک شغلی که کوچکترین علاقه ای بهش نداریم.
اینو کاش یاد بگیریم که اولویت هایی که جامعه و اکثریت اونو قبول دارن همیشه درست نیستن و حتی در بسیاری از موارد مخرب هستند.
حالا این یعنی که صرفا بر اساس علاقه پیش برم؟ قطعا نه. به نظر من موفقیت تلفیقی از علاقه و آینده اندیشی هست. یعنی باید هر دو جنبه رو در نظر گرفت که این کار یکم چالش برانگیزه. ولی صددرصد شدنیه.
ادامه دارد...