اول از همه سلام
شاید منتظرمحتوای دیگری بودید اما مخاطب این یادداشت کسی نیست جز ان دسته از مثبت هجده هایی که دیگر برای خودشان یک پا (خانم /آقا) شدند! (وقتی نویسنده هجده سال و سه ماه دارد :)
از اینجا شروع کنیم که ما دوقطبی های زیادی توی ذهنمون داریم، مثل استقلال و پرسپولیس، سفید و سیاه و صدالبته ایران و امریکا...
جالب اینجاست که شما کسی را پیدا نمی کنید که امریکا را ارمان شهر اقتصاد و ابر قدرت جهان نداند! یه همین خاطر با امریکا شروع می کنیم .
تاریخ اولین مناظره انتخاباتی، که روی انتن زنده تلوزیون رفت برمیگردد به مناظره بین جان اف کندی و ریچارد نیکسون در سال 1960. همه چیز خیلی خوب برنامه ریزی شده بود، تا اینکه نیکسون مبتلا به انفولانزا شد و روز مناظره هم از ناحیه پا صدمه دید، این اتفاقات دست به دست هم داد تا نیکسون زرد رو و تند مزاج نشان داده شود و موضع بالاتر را تقدیم رقیبش کند. در حالی که کندی حسابی به خودش رسیده بود و با وجود اینکه برنامه راهبردی قوی نداشت با اعتماد به نفس به تک تک سوالات پاسخ می داد. نیکسون نتیجه را به حریف واگذار کرد! و این پیروزی رسمی احساس و تصویر بر خرد و اندیشه بود.
چندسال بعد ریگان یک بازیگر نه چندان محبوب هالیوود به طور مشابه توانست صندلی ریاست جمهوری را صرفابا کیفییت دادن به تصویر از آن خود کند. و پس از آن رقابت ترامپ و کلینتون!
این دونفر هرکدام به نوعی سیاست تصویر را پیش گرفتند. ترامپ ازچندین سال قبل در تلوزیون برنامه داشت و خود سلبریتی به حساب می آمد و کلینتون هم با جمع کردن تعداد قابل قبولی از بازیگران هالیوود و خواننده های مشهور و صد البته فمنیسم های دو آتیشه تلاش می کرد خود را مطرح کند به طوری که نشست های هواداری کلینتون تماما به صحنه اجرای خواننده ها و خوش بش با سلبریتی های دیگر بدل شده بود!
بسیاری از نقد ها از این روایت می کند که مردم امریکا از وضعیت زندگی و قوانین کشور خود ناراضی بودند و مسبب این امر را سیاست های سنتی سیاست مداران می دانستند. ترامپ هم با استفاده از این موضوع و سلبریتی شدن توانست خود را یک سیاست مداربا تفکر مدرن جا بزند و همین اورا پیروز میدان کرد .
ایران چه خبر؟
این روزها از هرکسی میپرسید ایران چه خبر؟ یک طیف از مشکلات اقتصادی و فرهنگی را یاداوری می کند و انگشت اشاره را به سمت دولت مردان، به ویژه رییس جمهور می گیرد! غافل از اینکه این دولت رو خودمان سر کار آوردیم!
جدای از انواع و اقسام دروغ ها و تحریک حس تطمیع مردم، سیاست مداران کم کم متوجه شدند که قدرت دیگری هم وجود دارد که میتواند به ناگهان نتیجه راتغییر دهد. استفاده از سلبریتی ها و میکرو سلبریتی ها! روش کار دقیقا این است که شما مشتی جمله قشنگ پشت هم قطار می کنید و از سلبریتی ها میخواهید آنها را با مخاطبان بعضا میلیونی شان به اشتراک بگذارند. موج احساسات شدت می گیرد و بسیاری از مردم برای جا نماندن از قطار سریعا سوار می شوند! بعدش چه؟ ساده است اگر فرد مورد نظر رای اورد و به هر دلیلی موفق ظاهر نشد، سلبریتی ها تقصیری به گردن نمی گیرند و فقط یک اشتباه کوچک رخ داده است البته این صحبتی است که اغلب خودشان می کنند.
برویم به سراغ اصل مطلب** پستمن –یک دانشمند و نویسنده ارتباطاتی –که مواضع انتقادی تندی با رسانه های تصویری علی الخصوص تلوزیون داشت بیان می کند: گنجاندن مفاهیم عمیق و مفهومی در قاب تلوزیون و رسانه های تصویری فعلی دشوار و حتی ناممکن است. فرض کنید می خواهید یک برنامه فوق العاده جذاب با استفاده از مفاهیم سواد بصری تولید کنید و از قضا موضوع تان عمیق ترین نکات فلسفه یا عرفان است! ممکن است بتوانید به نتایج نسبتا خوبی برسید اما به یقین مجبور می شوید به سطوحی از محتوا بپردازید که برای مخاطبتان خوشایند باشد نه لزوما عمقی و مفهومی.
این یعنی تلوزیون و در کل رسانه های تصویری توانایی دارند به مرور زمان مردم و جوامع انسانی را به سطح گرایی نزدیک کنند!
اگر این روزها مصرانه برنامه کاندیدهای محترم رو دنبال می کنید بدونید که همه این محتوا ها به نوعی در خدمت تصویر هستند؛ یعنی عملا نامزدی در مناظرات انتخاباتی موفق تر است که بتواند چالش ها و سرگرمی های لفظی و بصری بیشتری برای مردم فراهم کند. انواع مغالطات، فنون اقناع و چهارچوب سواد بصری و... تکنیک هایی هستند که امثال من و شما را وارد جوها ی احساسی می کند وگاهی باعث میشود با انتخاب اشتباه اینده کشورمان را در سختی بگذاریم.
مسلم است که تاثیر نگرفتن از این تکنیک ها کار بسیار دشواری است. اما تلاش کنید در پی هر تصمیمتان از خود بپرسید آیا خرد مرا به این نتیجه رساند و یا بر جو احساسات سوار شده ام؟
پ.ن: شاید از خودتون بپرسید چرا سرگذشت آمریکا را درابتدای متن روایت کردیم، فرهنگ شهرت و سلبریتی پروری و آفت های آن امروزه معضل جدی فرهنگ های بزرگ است و به تبع ما نیز از آن مستثنی نیستیم اما تلاش در درک ابعاد و ایجاد هوشیاری گامی است که ما در صدد ان بر آمدیم.
پ.ن: کلیپ برشی از مستند سلبریتیسم به کارگردانی سید مهدی خیام الحسینی
✍️ کیمیا سادات ترابی | مدال آور المپیاد سواد رسانه ای
.