حدودا 50 سال پیش، رئیس پلیس ملی ویتنام جنوبی به اسیری که در وسط یکی از خیابانهای سایگون بود، نزدیک شد و با خونسردی تمام گلولهایی را به سمت سر او شلیک کرد.
دقیقا چند متر دورتر ادی آدامز عکاس آسوشیتد پرس – که به دلیل گرفتن این عکس جایزه پولیتزر را نیز بدست آورده است – از نمایاب لایکا ام4 خود به صحنه چشم دوخته بود و لحظه دقیق تیراندازی را ثبت کرد. شاید تصویر شلیک گلوله یک مامور ویتنامی به سر یک اسیر نمادی برای پایان بخشیدن جنگ ویتنام باشد، اما با تمام این حرف ها چیزی که در این عکس توجه تمام افراد را جلب میکند خشونت و بی رحمی انکار ناپذیری است که در آن موج میزند.
در اولین برخورد با این تصویرو بدون هیچ پیش زمینهایی ماموری را میبینیم که پشت به دوربین ایستاده و بازوی سمت راست خودش را که اسلحهایی هم در دست دارد به سمت سر اسیر دراز کرده، در حالی که بازوی چپش رها و ازاد است. در سمت دیگر تصویر، اسیر پابرهنهایی با پیراهن چهارخانه و شلواری کوتاه میبینیم که دستهایش از پشت بسته شده است و هیچ یونیفرم نظامی بر تن ندارد. نا او «نوین ون لیم» بود.
ون لیم که به کاپیتان بای لو معروف بود، نه تنها غیرنظامی نبود بلکه یکی از اعضای جبهه رهاییبخش ملی یا همان ویتکُنگ بود. در واقع نه یک عضو معمولی، بلکه رهبری گروهی از چیریکیهای کمونیستی را بر عهده داشت، که افسران پلیس ویتنام جنوبی و خانودهایشان را تحت تعقیب و به قتل رسانده بودند. گروه لیم ماموریت داشت تعدادی از رهبران ویتنام جنوبی زیر نظر بگیرد و حتی شاید فرد دیگر تصویر «ژنرال نگوک لوآن» را به قتل برساند. حتی گفته شده است ون لیم مسئولیت قتل یکی از دوستان ژنرال را بر عهده گرفته است.
طبق اطلاعات و گزارشات موجود که به تایید ادی آدامز هم در آمده، ون لیم بعد از ارتکاب به جرم و نزدیکی گور دست جمعیایی که در آن اجساد 7 افسر پلیس ویتنام جنوبی به همراه خانودهایشان که در مجموع 34 جسد میشدند، دستگیر و مستقیما به نزد ژنرال لوآن منتقل شده است. سپس بلافاصله با اسلحه کمری ژنرال اعدام شد. ژنرال لوآن در توجیه عملش گفته است:
«اگر شما وظیفه ایی که دارید را درست انجام ندهید و تردید کنید، نیروهایتان دیگر از شما پیروی نمیکنند.»
ادی آدامز که بعدها اعتراف کرد تمام داستان را بازگو نکرده است در مصاحبهایی اتفاق را اینگونه بازگو کرد:
«من با دوربینم فقط سه نفر از آنهایی را که سمت ما قدم میزدند دنبال میکردم و گاهی عکس میگرفتم، زمانی که آنها نزدیک شدند – چیزی به فاصله ی 5 قدم – سربازان متوقف شدند و کنار رفتند. مردی را دیدم که از سمت چپ وارد کادر دوربین شد، یک تپانچه را از غلاف چرمیش بیرون اورد و سمت زندانی گرفت. به هیچ وجه تصوری از اینکه بخواهد گلوله ایی شلیک کند نداشتم چون نگه داشتن اسلحه به سمت سر اسیران هنگام بازجویی عادی است. به همین خاطر من هم اماده ثبت تصویر تهدید و ترسیدن اسیر شدم ولی این اتفاق رخ نداد. آن مرد فقط یک تپانچه از غلافش بیرون کشید به سمت زندانی نشانه گرفت و شلیک کرد، در همان لحظه بود که توانستم عکسی را ثبت کنم.»
سپس ژنرال به سمت آدامز رفت و گفت:
«او تعداد زیادی از مردم من را کشته است، همچنین شماها را. فکر میکنم بودا مرا میبخشد.»
ولی آیا واقعا این کار درست بود ؟ به مانند اکثر مواردی که مرتبط با جنگ هستند، پاسخ دادن به این سوال هم مبهم است. وکلای نظامی هنوز با اطمینان تصمیم نگرفتهاند که ایا اقدام ژنرال لوآن نقض کنوانسیون ژنو در رابطه با رفتار با اسیران جنگی هست یا خیر. از نظر ژنرال، آنها قاتلان بی رحمی بودند که نه تنها دوستان و همکارانش بلکه سایر افراد بیگناه دیگر را کشته بودند. ولی ون لیم هم میهن پرستی بود با اعتقادات و مواضع سیاسی که عملش رو توجیه میکند. همینطور که این موضوع برای ژنرال وجود دارد. در هر صورت این دوری یک سکه است و سوال این است که واکنش ما در آن موقعیت چه میتوانست باشد ؟
رابرت جی مک ماهون مورخ و استاد دانشگاه اوهایو میگوید:
«من فکر میکنم این تصویر در ذهن افراد زیادی این سوال را ایجاد کرد که آیا ایالات متحده طرف خوب ماجراست یا نه. گلولهایی به سمت سر یک اسیر شلیک شده و احتمالا این یعنی نقض کنوانسیون ژنو، ولی آن فردی که این کار را کرده نه یک کمونیست بلکه یکی از اعضای دولت ویتنام جنوبی و هم پیمان ایالات متحده بوده است. ایا ما جنگ را به گونهایی اخلاقی پیش میبریم؟ و اصلا ایا حضور ما در ویتنام مشروع است؟»
ممکن است این پایان زندگی لیم بوده باشد، اما پایان ماجرا نبوده. این عکس تحول زیادی در افکار عمومی ایجاد کرد که باعث واکنشهای زیادی نسبت به اتفاقات ویتنام در جهان و ایالات متحده شد. اعتراضات ضد جنگ در پی انتشار این عکس آنقدر بالا میگیرد که نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا دستور خروج واحدهای زمینی این کشور از ویتنام را صادر میکند. گرچه، این اتفاق بدی نیست که عکس زمینه ساز توجههات به سمت جنگ ویتنام شده ولی چهره نفرت انگیزی از ژنرال نگوک لوآن به جا گذاشته است. آدامز که از این اتفاق احساس تاسف میکرد در مصاحبهش که با مجله تایمز گفته است:
«ژنرال آن ویتکُنگی را کشت و من با دوربینم ژنرال را. هنوز هم عکسها قدرتمندترین سلاح در جهان هستند. مردم آنها را باور دارند اما عکسها دورغ هستن ، حتی عکسهایی که بدون دستکاریاند. آنها فقط نیمی از حقیقت هستند.»
چندین ماه پس از این عکس ژنرال لوآن از ناحیه پا دچار جراحت میشود. بعد از پایان جنگ او در همه جا مورد بی احترامی قرار میگرفت، حتی گفته میشود یک بیمارستان استرالیایی از معالجه او امتناع کرده است. بعدها لوآن به ایالات متحده مهاجرت کرد ولی به علت تاثیراتی که عکس آدامز از خود بجا گذاشته بود اداره مهاجرت ایالات متحده تصمیم به اخراج او از کشور گرفت، اما آدامز بخاطر احساس گناه ناشی از ویران کردن زندگی لوآن با شهادتش به نفع او سبب شد اداره مهاجرت در تصمیم خود تجدد نظر کند. در سال 1975 لوآن در حومه ویرجینیا پیتزا فروشی تاسیس کرد. سال 1991 که با کشف شدن هویتش و به علت تهدیدها و توهینها فراوان مجبور به تعطیل کردن آن شد. سرانجام لوآن در سال 1998 به اثر ابتلا به سرطان در سن 67 سالگی درگذشت. و آدامز اعلام کرد:
«او یک قهرمان بود و امریکا باید برایش گریه کند. متنفرم از اینکه مردم بدون دانستن چیزی از او عکسش را ببینند.»
بعدها همسر ون لون در مصاحبه ایی نقل کرد:
«میدانستم که شوهرم افسر ویتکینگ است. سه روز بعد از آن ماجرا تصاویر اعدامش را در روزنامه دیدم، اما تا آن زمان از اسیر شدن یا زنده بودن شوهر 36 ساله ام هیچ اطلاعی نداشتم.»
بعد از ان ماجرا تاهی لوپ همسر باردار ون لیم همراه با دو دختر 13 و 3 ساله ش مجبور به ترک خانهشان که در نزدیکی فرودگاه ساگون بود شدند و به خانه خویشاوندانشان نقل مکان کردند. تا پایان جنگ تاهی لوپ برای امرار معاش مجبور به انجام مشاغل مختلفی بود. پس از پایان جنگ به او حقوق بازنشستگی ماهانه تعلق گرفت و برای دلجویی از اتفاقات رخ داده یک خانه و بورسیه تحصیلی برای پسرش که 8 ماه بعد مرگ پدرش به دنیا آمده بود به آنها اعطا شد.
منابع : CherriesWriter | New York Times | TodayIFoundOut