براي نگارنده هنوز محرز نيست ويروس منحوس کرونا، يک پروژه جنگ بيولوژيک هست يا نه.
هر چند قرائن و شواهدي که قابل تأمل هم هست، اينقدر شک برانگيز است که نتوان به سادگي از کنار اين گمانه که کرونا را طراحي کردهاند تا رقيب اقتصادي آمريکا يعني چين و دشمن ايدئولوژيکش يعني ايران را از پاي درآورند.
اما اين هنوز در قاعده يک گمانه رسانهاي است و تا وقتي توسط بيولوژيستها تأييد نشود، نميتوان آن را در تحليلها دخالت داد.
با اين حال، ماهيت آزمايشگاهي داشتن يا ناشي از يک رژيم غذايي احمقانه چيني بودن، تغييري در آنچه ما آن را يک جنگ تمامعيار و پرحجم و پر از هياهوي رسانهاي ميدانيم، ايجاد نميکند. در واقع ميتوان به جرأت گفت کرونا خواه يک توطئه باشد، خواه يک بيماري اپيدمي بينالمللي، در حال حاضر تبديل به يکي از مهلکترين سلاحهاي جنگ رسانهاي شده و بيراه نيست اگر درصد تخريب اين سلاح در جنگ رواني عليه کشورهاي هدف (که مشخصا چين و ايران بويژه ايران در صدر آنها هستند) را از آسيب آن به عنوان يک بيماري بيشتر بدانيم.
البته در اين ايام به قدر کفايت درباره جنگ رسانهاي پيرامون کرونا گفته شده اما به نظر ميرسد براي ادامه راه، نياز مبرمي به محوريابي مجدد اين جنگ بويژه در شاخهاي که عليه کشورمان طراحي شده و چه بسا شاخه مهمتري از نمونه عليه چين آن است، داريم؛
جنگي که ميتوان آن را بيش از جنگ رواني و فراتر از آن دانست و به جرأت ميتوان گفت فيالواقع ما در صحنه يک نبرد بزرگ جنگ شناختي هستيم و اگر آن را جدي نگيريم، معلوم نيست تبعاتش براي کشور چه خواهد بود.
محورهاي اصلي که در اين حمله فراگير به کشورمان ميتوان برشمرد، به اين شرح است:
الف- حوزه داخلي
1.بياعتبارسازي منابع رسانهاي رسمي:
در اين محور، هدف، در سطح عملياتي، ايجاد اختلال در سيستم فرماندهي و کنترل مرکزي بحران بويژه در حوزه مديريت افکارعمومي و جهتدهي به آن در مسير کنترل بحران است.
ايجاد بياعتنايي نسبت به دستورالعملها و در نهايت فراگير شدن بحران، دستاورد اين هدف عملياتي است.
در سطح تاکتيکي نيز ايجاد يک خشم عمومي نسبت به سازوکارهاي مديريتي کشور و بسترسازي براي تحقق آشوبهاي جديد مبتني بر تاکتيکهاي جنگ هيبريدي در دستور کار است تا در کنار ايجاد شکافهاي اجتماعي ديگر، بستر وقوع آن فراهم شود.
2.القاي ناکارآمدي در مديريت بحرانها:
در اين لايه از تهاجم شناختي دشمن، بايد نظام جمهوري اسلامي به عنوان نظامي که توانايي حل مسائل و مديريت چالشها و رفع موانع و عبور از بحرانها را ندارد شناخته شود.
در ذهن طراحان اين لايه از جنگ، خواه اين بحران يک چالش اقتصادي باشد، خواه يک چالش پزشکي، در هر حال بايد مخاطبان در داخل کشور به اين باور برسند که جمهوري اسلامي توانايي حل مشکلات آنان را ندارد و اين مسأله در سطح کلانتر، به القاي نااميدي از بهبود اوضاع در آينده نزديک و حتي دور مبدل خواهد شد.
ب- حوزه خارجي
در حوزه خارجي به نظر ميرسد مبناي عمليات شناختي دشمن به برجستهسازي کاذب اين گزاره که «ايران مبدأ صدور کرونا به ساير کشورهاست» گره خورده است و اينگونه که از پيامهاي رسانهاي پيداست، نوعي زامبينمايي از ايران و ايرانيان براي مردم منطقه در وهله اول و براي کل جهان در سطح کلانتر در دستور کار قرار گرفته است.
در اين چارچوب بايد ايران به عنوان منشأ و ريشه همه مشکلات مردم منطقه از تروريسم و ناامني تا بيماريهاي فراگير شناخته شود. اين گمانه را وقتي در کنار پمپاژ خبري ماههاي اخير درباره بحرانهاي اقتصادي- اجتماعي عراق و لبنان و خط رسانهاي پررنگ نقش ايران در اين بحرانها قرار دهيم، ميتواند به عنوان يکي از مباني اصلي طراحي اين محور عمليات شناختي تحليل شود.
در سطح جهاني نيز وقتي ايران به عنوان مبدأ ويروسي که شيوع بالا و گستردگي زياد دارد شناخته شود، همنشاني و همنشيني تصويري و رسانهاي با مفهوم زامبي در سينما [که يک بيماري با سرايت بالا بين انسانها به تصوير کشيده شده] با ايرانيان، ميتواند گمانه محوريت ايران در بحرانهاي جهاني را تقويت دهد. تثبيت اين گمانه ميتواند زمينه همراهسازي افکار عمومي مردم جهان براي اقدام حتي نظامي عليه مبدأ اين زامبيها را فراهم کند!
با اين وصف به نظر ميرسد عبور ساده از کنار امواج خبري و رسانهاي کرونا و تحليل آن به عنوان صرف موجسواري توسط رسانههاي معارض، در واقع تقليل آن به يک موضوع مثل هميشه است و اين سادهانگاري ميتواند خطرات بعدي حتي تا سطح دخالت نظامي خارجي را براي کشور ريلگذاري کند.
از اين رو، نياز به فراتحليلي از طراحيهاي عمليات شناختي دشمنان ايران داريم تا زمينه بهرهبرداريهاي آتي را از بين ببريم.
پويان حسين پور
برای اشنایی با جنگ شناختی به کانال جنگ شناختی در پیام رسان ایتا بپیوندید و از وبلاگ ما دیدن نیز دیدن فرمایید
https://eitaa.com/Cognitive_warfare
http://cognitive-warfare.blog.ir/