داستان از اونجا شروع میشه که میخواهم پیشرفت کنم ولی این حتی آخر شب میاد سراغم
ینی حس پیشرفت کردن
حسی که میگه تو باید پیشرفت کنی و از زمان استفادهی بهینه کنی همون اخر شب که میخوام بخابم میاد سراغم
دلیل چی میتونه باشه؟؟
یافتم ! دلیل میتونه حس از دست دادن باشه یعنی چون داریم از دست میدیم اون روز رو ، مغزمون نمیخواد باور کنه ، پس اگر بیاییم و مهندسی معکوس ایجاد کنیم چه؟ یعنی به گونهای عمل کنیم که اگر اهداف خود را عملی نکنیم چه چیزهایی از دست خواهیم داد! اگر این را نیافته بودم و اکنون یافتم پس چیزی در دل این چیزهایی که گفتم وجود دارد که من را به سمت میخواهمها از سر صبح و تلاش کردن ها سوق دهد.