نوآوری بی انتها| infinity innovation
نوآوری بی انتها| infinity innovation
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

با اندیشه شروع کنید

زمان مثل برق و باد میگذرد.  ما در استانه 10 سالگی Lean Startup هستیم.  بله ، کمی بیش از 10 سال پیش بود که اریک ریس شروع به اشتراک گذاری یک سری پست در وبلاگش و گفتگو در مورد روش جدید ساخت محصولات کرد و سرآغاز ایده هایی شد که باعث رشد جنبش جهانی Lean Startup گردید.

در حال حاضر ، "تقریباً هر کس که مشغول تولید محصول است" حداقل این اصطلاح را شنیده و در معرض ایده های بزرگش قرار گرفته است.  با این حال ، وقتی به اطراف خود نگاه می کنیم ، پذیرشی درخور و مناسب را در تیم ها شاهد نیستیم.  آنچه می یابیم معمولاً یک اجرای ناقص است....  انتخاب تاکتیکها و ابزارها اغلب به بخشی از یک چک لیست اجباری تبدیل شده که به تیمها تحمیل می شود.

برای مثال ، باعث خوشحالیست که پوسترهای بوم ناب را در اتاق های کنفرانس ببینیم. اما این خوشحالی با بررسی دقیقتر از بین می‌رود زیرا آنها را خالی، قدیمی یا حاوی مشکلاتی اساسی خواهید یافت که تیم ها سعی در برطرف کردنش ندارند.

استفاده از بوم ناب لزوما به معنای راه اندازی یک استارتاپ ناب نیست. (میتوانید حتی عبارت بوم ناب را با ابزار یا تاکتیک مورد علاقه خود جایگزین کنید)

آیا همه این کارها صرفاً اتلاف وقت بوده است؟

بار ها دیده شده که تیم ها به کارگاه های آموزشی بیایند و با درک کامل چارچوب کار آنجا را ترک کنند.  با این حال ، وقتی هفته ها بعد آنها را پیگیری کنید ،می‌بینید طبق معمول به روش کار خود باز گشته اند.  همیشه باید چیز دیگری هم در نظر گرفت، چیزی که باعث ایجاد این نابسامانی می‌شود.

پس از بررسی متوجه می‌شویم چالش برای پذیرش این مسئله شایستگی چارچوب یا انگیزه تیم ها نیست ، بلکه غلبه بر عادت های قدیمی و اضطراب های جدید است.

سازگاری با هر چیز جدیدی تلاش می مطلبد.

این امر مستلزم آن است که ما از متخصص بودن به روش قدیمی به تازه کار بودن به روش جدید تبدیل شویم.  خب این مسئله برای خیلیا ناراحت کننده است - به ویژه هنگامی که با حوادث منفی مانند آزمایشی شکست خورده مواجه شویم (که یقینا در آزمایش های اولیه رخ می‌دهد) ، یا سؤالاتی را که هنوز نمی توانیم از طرف ذینفعان و اعضای تیم به آنها پاسخ دهیم مطرح می‌شود...

اتفاقی که رخ می‌دهد کاملاً قابل پیش بینی است - بازگشت به روش قدیمی!

ماهیت تغییر رفتار چنین است.

خبر خوب این است که ما به لطف افرادی مانند Daniel Kahneman ، Amos Tversky ، BJ Fogg ، Dan Ariely ، Charles Charles Duhigg ، Nir Eyal  و ... بهتر می توانیم ماهیت علم تغییر رفتار را درک کنیم.

ما همیشه با چالشهای تغییر رفتار روبرو می شویم.

به عنوان مثال ، می دانیم که برخی از فعالیت ها برای ما مفید هستند؛ مانند تغذیه سالم ، ورزش منظم و صرفه جویی در هزینه ها.  با این حال ، به سختی در تلاش هستیم تا آنها را در کارهای روزمره خود پیاده کنیم.

اتخاذ یک فرایند اساساً جدید برای توسعه محصول هم هیچ تفاوتی ندارد.

هنگامی که فرآیند پذیرش تغییرات را از این طریق مشاهده کنیم ، رویکردمان تغییر خواهد یافت.  باید توجه خود را از سخنرانی در تیم ها به مطالعه علل اضطراب و عادت های پیشین آنها تغییر داد و به دنبال راه های جدیدی برای غلبه بر آنها بود.

در تصویر بالا ، ما به عامل حرکتی بیشتر احتیاجی نداریم ، اما باید روش هایی را برای کاهش بی تحرکی و اصطکاک ابداع کنیم.

بوتکمپ متولد شد

زمانی فرارسید که ایده یک بوتکمپ 10 هفته ای اجرا شد. با انگیزه ترین افراد جذب شده و از طریق یک برنامه مربیگری هدایت شدند.  منطق کار چنین بود که اگر نتوانند آنها را مجبور کنند تا در این چارچوب با موفقیت کار کنند ، به هیچ وجه نمی توانند با نوآوران اصلی کار کند.

اولین بوتکمپ در سپتامبر 2012 راه اندازی شد.  با وجود آنکه به همه نتایج مطلوب نرسید، تحول ایجاد شده آشکار بود.

از آن زمان تاکنون ده ها بوتکمپ در سالیان اخیر با صدها تیم استارتاپی و شرکتی در سراسر جهان راه‌اندازی شده.

با تغییر ذهنیت شروع کنید

یکی از لحظه های درخشان هنگام پیشرفت ، درک این موضوع بود که در مراحل اولیه همه سرمایه گذاری باید روی افراد و تیم ها باشد - نه ایده ها.

به عنوان مثال ، هنگام ایده پردازی بیش از حد برای ساخت موانع وقت صرف می کنیم که قاتل شماره ۲ ایده ها است.  اکثر ایده های خوب در ابتدا به این شکل به نظر نمی رسیدند.

دنبال تجزیه و تحلیل های تخیلی نباشید بلکه بیشتر به دنبال جمع آوری شواهد کافی برای منطقی بودن ایده بروید.

اعتبار سنجی سریع ایده بسیار بهتر از تولید ایده های مفصل است

به خصوص هنگامی که سرعت در بازار مزیت ناعادلانه جدید باشد

این امر مستلزم تغییر ذهنیت، هم از طرف نواوران و هم در دست اندرکاران آنها است.  سرمایه گذاری در افراد و تیم ها در مورد داوری طرح های ارسالی آنها نیست بلکه مهارت های تفکر انتقادی و مهارت های حل مسئله را بالا می برد.

این بازی ابدی نوآوری است.

تیم های خوب به سرعت ایده های بد را تشخیص داده و از بین می برند و در نهایت ایده های خوبی پیدا می کنند.

تیم های بد نمی توانند یک ایده خوب را از یک ایده بد جدا کنند و یا خیلی طولانی به ایده های بد می چسبند یا به طور ناامیدکننده‌ای ایده های خوب را خراب می کنند.

سرمایه گذاری در افراد و تیم ها به طور خاص به معنای فعال کردن اولین تغییر در ذهنیت قبل از سرمایه گذاری در مهارت ها ، تاکتیک ها یا استراتژی های خوب است.

فرایند ها باید از چنین مسیری پیروی کنند:

تغییر ذهنیت چیست؟

تغییر ذهنیت شامل اصولی جهانی است که به عنوان واحدی برای پیشرفت بهتر تفکر انتقادی و فرایندهای حل مسئله عمل می کند.

در حالی که ما به درستی تأکید زیادی بر انجام کار داریم ، تفکر باید قبل از انجام دادن قرار بگیرد. کیفیت خروجی شما (نتایج) به طور مستقیم به کیفیت ورودی های شما (ایده ها) بستگی دارد.

با گذشت سالها ، شاهد تغییر ذهنیت در بسیاری از اصول توسعه محصول بوده ایم مثل:

زود منتشر کن ، بیشتر منتشر کن.

کمتر مساوی با بیشتر است

اقدام درست در زمان مناسب

خارج از محدودیت گام بردار

و ...

این اصول اولیه را در 10 ذهنیت اصلی که سیستم عامل چهارچوب نوآوری مداوم را تعریف می کنند ، ترکیب میکنیم:


قبل از کوچینگ هر تیم، ابتدا آنها را نسبت به این 10 ذهنیت بررسی می‌کنیم.

نباید انتظار تحول فوری در رفتار را داشت ، اما کاشت زود هنگام این ذهنیت ها به ما امکان می دهد تا وقتی تیم با تصمیم گیری در مورد محصول خود روبرو می شود ، بتوانیم دوباره آنها را در زمینه های بعدی بررسی کنیم.

تغییر ذهنیت مانند چای است، باید برای خنک شدنش زمان گذاشت و نمی توان در آن عجله کرد.

یادتان باشد قبل از ساختن یک آسمان خراش ،ابتدا باید به ظاهر در جهت مخالف حرکت کنید و با حفر چندین متری زمین شروع کرده و پایه و اساس را محکم کنید.

منبع:

blog.leanstack.com

نوآوریتکنولوژیاستارتاپفناوریکارآفرینی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید