مفهوم قیف ایده چیزی جدید نیست. گرچه محدودیت های خود را دارد اما هنوز هم آن را یک ابزار مفید برای تجسم و ترسیم روند نوآوری در سطوح بالا و در هنگام جستجوی ایده های خوب می دانیم. این ابزار به طور یکسان برای کارآفرینان و نوآوران شرکت های بزرگ قابل استفاده است.
در اینجا یک قیف ایده مرجع وجود دارد که در صدها بوت کمپ اجرایی شده است.
کلید بهینه سازی قیف در هر حالت بهبودِ :
بالای قیف (کیفیت و کمیت) ،
نرخ تبدیل بین مراحل ،
زمان تبدیل بین مراحل
است.
بیایید مراحل را طی کنیم.
معمولاً سوال می شود که چگونه می توان چیزی از عدم خلق کرد که ارزشمند باشد. پاسخ این است: "تقریباً غیرممکن است".
این قسمت از قیف در مورد ایجاد محدودیتهاست. بدون محدودیت ، خود را میان فضایی بی نهایت از مشکل و راه حل میابید. برای یافتن یک ایده سرنوشت ساز ، باید از جایی شروع کنید.
ایجاد چشم انداز و شرح ماموریت ممکن است بتوانند به همسویی و هماهنگی کمک کنند ، اما اغلب به دلیل مبهم بودن دچار خطا میشوند. در هسته اصلی ، همه اعضای این سازمان باید بتوانند مشتری ها را شناسایی کنند (شاید ساده باشد، اما همیشه آسان نیست).
دانش ما پیرامون نوآوری کمک می کند تا جهان بینی سازمان در مورد چگونگی کمک به مشتری برای انجام بهتر کار، شکلی تازه به خود بگیرد. مدیریتِ نمونه کارها اقدامیست که به ما اطمینان می دهد تا از زوایای مختلف به قضایا نگاه کنیم.
این اقدامات در کنار هم ، به بهبود کیفیت بالای قیف کمک می کنند.
ایده های خوب از کجا می آیند؟ پاسخ: از همه جا
در اینجا لیستی از هفت منبع ایده در اختیار داریم (اگر منابع بیشتر دارید ، لطفا در زیر پست کامنت کنید):
رفع نیاز از خود
تحقیق و توسعه / اختراع
مقایسه
کشف تصادفی
درخواست مشتری / تغییر رفتار / معیارهای مشتری
تغییرات خارجی
نظریه نوآوری
گرچه ما می خواهیم همه تعصبات را از بین ببریم ، واقعیت چنین است که هر یک از این موارد جهت گیری های ذهنی خاص خود را دارند. توصیه می کنیم به جای تلاش برای ایجاد روش ایده پروری بهتر ، موانع بالای قیف را کاهش داده و به جای آن در فرآیندهای اعتبارسنجی ایده (در پایین قیف) سرمایه گذاری کنید.
از کجا بدانیم که این ایده به اندازه کافی وسیع است؟ پاسخ: با آنچه شروع کنید که به اندازه کافی بزرگ باشد ؛ با کمینه معیارهای موفقیت شروع کنید.
نوآوری صرفا به خاطر نوآوری معمولاً به راه حل های جالبی منجر می شود ، اما بیزنس مدل های ناامید کنندهای میسازد.
مدل سازی کسب و کار با محدودیت زمانی (2 هفتهای) یک روش عالی برای بررسی فرضیات ما و مدل کسب و کار کیفی (به عنوان مثال استفاده از بوم ناب) و فرضیات مدل کسب و کار کمی (به عنوان مثال استفاده از نقشه راه ترکشن) است.
روی هم رفته ، می توان از آنها برای ایجاد موفقیت در یک مدل تجاری در ابتدای ایده استفاده کرد. تعیین حداقل معیارهای موفقیت، محدودیتی است که به تیم ها کمک می کند تا ایده های خود را با نتایج حائز اهمیت برای سازمان هماهنگ کند ، و سپس می تواند بر معیارهای اصلی (مانند نرخ جذب مشتری ، فعال سازی و حفظ آن) منطبق شود.
این اقدام گامی اساسی برای ایجاد هر نوع معیار حائز اهمیت در حوزه نوآوری است. سنجش تعداد مصاحبه با مشتری ، سرعت آزمایش ، به روزرسانی بوم مدل کسب و کار ، همگی معیارهای جایگزینی هستند که می توانند خطا داشته باشند. ترکشن تنها معیار مهم است.
همچنین ، در مرحله اکتشاف ، هر گونه تأیید اولیه مشتری یا مشکل (به عنوان مثال از طریق مصاحبه با مشتری) به ساخت یک نمونه قوی تر از ایده بسیار کمک می کند و در نهایت برای رشد و ارتقا میتوانید به اصلاح مدل های خود بپردازید.
چگونه تصمیم می گیریم در چه حوزه ای سرمایه گذاری کنیم؟ پاسخ: برای تصمیم گیری از اعتبار سنجی مقدماتی و بررسی نمونه کارهای فعلی استفاده کنید.
اگر ایده خوبی بود ، چه مقدار روی ایده سرمایه گذاری کنیم؟ پاسخ: تمام ایدهها به اندازه ای یکسان نیاز به سرمایه گذاری بر افراد و زمان دارند.
اولین مرحله از فرآیند اعتبارسنجی در ایجاد یک راه حل یا حتی ساختن MVP (کمینه محصول پذیرفتنی) نیست. بلکه باید درمورد اثبات وجود ترکشن برای ایده با سنجش مشتری / مشکل اصلی (uvp) ، راه حل (نسخهی آزمایشی) ، درآمد (قیمت گذاری) بررسی پیش فرضها باشد.
به نظر میرسد صرف نظر از محیط و یا حوزه کاری ، 90 روز زمان برای شناسایی استیج و فرایندهای کار، کافی باشد.
روش کلی: برای رسیدن به اعتبار سنجی مشکل / راه حل، به یک تیم ۳ تا ۵ نفره 3 ماه فرصت دهید.
چگونه میزان پیشرفت را بررسی کنیم؟ پاسخ: معیارهای تکامل و مدل نوآوری را در فواصل زمانی مشخص مرور کنید، مثلا 90 روز.
با یکسان سازی همه تیم ها پیرامون معیارهای ترکشن ، انتظاراتی واضح و اقداماتی روشن برای پیشرفت، پیش رو خواهید دید. با این کار دیگر دچار دوگانگی هایی که تیم های با استعداد در روش های پیشرفت دارند و تعداد بیشماری از معیارهای مختلف را اعمال میکنند، نخواهید شد.
داشتن یک مجموعه ثابت از معیارها به تیم ها اجازه می دهد تا در عوض انرژی خود را بر روی پیمایش در سه مرحله متمرکز کنند: problem/solution fit, product/market fit و مقیاس دهی.
بررسی های زمانبندی شده به تصمیم گیری حول چرخش / نگهداری / توقف کسب و کار کمک می کند و برای بررسی میزان تزریق سرمایه بیشتر به تیم ها نیز موثر است.