خوی، اسم رمز یک پیغام تمیز و شفاف و خوش سلیقه از سوی نیکی کریمی، شهری که آتابای در آن آرام میگیرد و متولد میشود.
فیلمی عاشقانه و تلخ. نه از آن نوع تلخی که در سینمای معاصر ایران میبینیم. یک تلخی خاص و قدیمی. جا افتاده و مردافکن. آتابای فیلمی برای بزرگسالان است. برای جانهای پخته، برای تماشاگرانی که از سن نوجوانی عبور کردهاند و حالا دنبال یک معجون مردافکن هستند. از آن چایهای دم کشیده که اول شب تکلیفت را با شب نشینی تلخی که داری روشن میکند.
از آن حسهای گم شده، گم کرده که دار و ندارت را یک باره بر باد میدهد، دوباره عاشق میشوی.
نیکی کریمی کارگردان و فیلمنامه نویسش هادیحجازیفر این معجون را برای شما در نظر گرفتهاند. برای اینکه در حس خودویرانگری مردان بالغ غرق بشوید. برای اینکه نفسی تازه کنید و به ضرباهنگ شگفتانگیز طبیعت، ماه و آب و باد و آتش دل بسپارید. برای اینکه در حسرتها و افسوسهایتان غوطه بخورید و سپس با خودتان آشتی کنید.
آتابای نشان میدهد که سبک شاعرانه و پرجزئیات و سختگیرانه نیکی کریمی سالهاست به چه نوع متنی احتیاج داشته است.
فیلمی که گاه کیارستمی را به یاد میآورد و باد ما را خواهد برد، گاه درخت گلابی مهرجویی و گاه کارهای نوری بیلگه جیلان.
کشور ایران از اقوام مختلفی تشکیل شده است که هر یک زبان یا گویشی مخصوص خود دارند. در سالهای اخیر چند فیلم مهم به زبان آذری ساخته شده است.
آتابای نیکی کریمی به عنوان تازهترین اثر او در نزدیکی شهر خوی در استان آذربایجان غربی ساخته شده است. علاوه بر مناظر بسیار زیبا که سبب شده فیلم دارای قابهای به یادماندنی شود، گویش بازیگران به زبان آذری سبب باورپذیری داستان فیلم شده است.
فیلم داستان کاظم آتابای است، مردی که سالها پیش عشقی نافرجام را تجربه کرده و اکنون دوباره در معرض عشقی جدید قرار گرفته است.
غیر از آتابای، فیلم دیدنی پوست از برادران ارک نیز زبان آذری را محوریت قرار داده است.
پوست، اولین فیلم سینمایی برادران ارک، پوست در ژانر وحشت است که برگرفته از ادبیات فولکلور و داستانهای محلی آذری است. فیلم پوست در شهرستان اسکو در آذربایجان شرقی ساخته شده و موضوع فیلم داستان مردی عاشق به نام آراز است.
ائو یا خانه از اصغر یوسفی نژاد نیز به زبان آذری تولید و عرضه شده است، فیلم خانه درامی است با پایانی غافلگیرکننده. این فیلم شاید اولین فیلم سینمای ایران باشد که تماما به زبان آذری است.
آتابای داستان مردی به نام کاظم آتابای (با بازی هادی حجازیفر) را روایت میکند که بعد از مدتی به زادگاهش در شمال غربی ایران بازگشته و زندگی خود را از طریق بومگردی و بازسازی بناهای آن منطقه میگذراند. کاظم فردی بانفوذ است که اکثر مردم آن منطقه از او حساب میبرند، اما درونی ناآرام دارد و پیش از دیگران، باید بتواند با خودش مقابله کرده و کنار بیاید.
در آتابای یادت میافتد که مرد دیر عاشق میشود، کند و آرام و دیرهنگام زمخت و لایه لایه و کدر میشود، دیر مرد میشود و وقتی شد، کار از کار گذشته است، چای از شب ماندهای میشود که دم کشیدن را سر کشیده و امیدی به او نیست.