ویرگول
ورودثبت نام
دی ال لند
دی ال لند
خواندن ۱۱ دقیقه·۱ ماه پیش

یووال نوح هراری به دنبال بازپس‌گیری صهیونیسم است

در سالگرد ۷ اکتبر، نویسنده کتاب «انسان خردمند» درباره اسرائیل، درد و صلح صحبت می‌کند

نوشته گل بکرمن

در یکی از تجمعات چپ‌گرایان اسرائیل در تابستان گذشته که در تل‌آویو برگزار شد، یووال نوح هراری به عنوان سخنران اصلی ظاهر شد. او سخنرانی‌اش را نه با آخرین اخبار از غزه و نه با نظری بزرگ درباره چگونگی حل مناقشه اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها آغاز نکرد. در عوض، هراری کاری را کرد که او در آن تبحر دارد: قرار دادن تمام آنچه که مردم معمولاً بدیهی می‌پندارند در یک چارچوب تاریخی بسیار طولانی. هراری گفت: «زمانی نه مردم یهودی وجود داشت و نه مردم فلسطینی. صد میلیون سال پیش، این سرزمین خانه دایناسورها بود.»

هراری، به عنوان یک تاریخ‌نگار که کتاب‌هایش، از جمله کتاب «انسان خردمند» که درباره تکامل انسان و تمدن‌ها است، میلیون‌ها نسخه فروش داشته، شهرت بسیاری پیدا کرده است. از آغاز شهرت او، هویت اسرائیلی او پنهان نبوده است؛ حتی لهجه او هم به این مسئله اشاره دارد. اما احساساتش نسبت به کشورش چیزی نبود که او به‌طور علنی بیان کند. آگاهانه یا ناخودآگاه، او فاصله خود را از اسرائیل حفظ می‌کرد. اما دو سال پیش، با انتخاب دوباره بنیامین نتانیاهو به عنوان نخست‌وزیر و تشکیل دولتی راست‌گرای افراطی که قصد داشت برخی از اصول اساسی دموکراسی اسرائیل را نابود کند، هراری احساس کرد که نمی‌تواند ساکت بماند. اکنون او یکی از مشهورترین اسرائیلی‌هایی است که به طور علنی درباره امکان و ضرورت صلح صحبت می‌کند.

در آستانه سالگرد حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل، می‌خواستم نظرات هراری را بشنوم. او به تازگی برای تبلیغ کتاب جدیدش «نکسوس» به ایالات متحده آمده بود. ما یک صبحگاه در اواسط سپتامبر در منطقه Upper East Side منهتن ملاقات کردیم.

گفتگو کوتاه شده و برای وضوح بیشتر ویرایش شده است.

گل بکرمن: احتمالاً هیچ‌گاه مانند سال گذشته این اندازه ناامید از وضعیت اسرائیل نبوده‌ام. شما همیشه به همه چیز دیدگاهی تاریخی می‌دهید، بنابراین کنجکاوم بدانم آیا این باعث می‌شود که شما مسائل را امیدوارانه‌تر ببینید یا اینکه از جایی که هستید کشور را حتی بیشتر گیر افتاده می‌بینید؟

یووال نوح هراری: اسرائیل در یک مقطع بحرانی قرار دارد. من فکر نمی‌کنم وجود آن در خطر باشد. اما هویت آن قطعاً در خطر است. روح کشور اکنون میدان نبرد است و نتیجه این نبرد نه تنها شکل اسرائیل را برای سال‌های طولانی تعیین می‌کند، بلکه شکل یهودیت را نیز تغییر خواهد داد. من فکر می‌کنم یهودیت اکنون در یک تقاطع تاریخی قرار دارد. شاید ما در ۲۰۰۰ سال گذشته در چنین مکانی نبوده‌ایم، از زمان پایان دوران معبد دوم.

بکرمن: این لحظه با آن دوران چه شباهتی دارد؟

هراری: دوران معبد دوم پس از آنکه زیلوت‌ها با دیدگاه‌های مسیحایی کنترل را به دست گرفتند و تقریباً مردم یهود و دین یهود را نابود کردند به پایان رسید. دین یهود مجبور شد خود را دوباره بازسازی کند. اکنون نیز تاریخ به‌نوعی تکرار شده است.

یهودیت همان‌طور که امروز آن را می‌شناسیم، از خاکستر معبد اورشلیم در جریان شورش ناموفق علیه رومی‌ها که توسط زیلوت‌ها آغاز شد، زاده شد. به نظر من، صحنه تولد یهودیت زمانی بود که خاخام یوحنان بن زکای، یکی از حکیمان بزرگ آن دوران، از اورشلیم گریخت و به نزد ژنرال رومی وسپاسیان، که بعدها امپراتور روم شد، رفت و از او یک درخواست کرد: «لطفاً یونه و حکیمانش را به من بده.» و وسپاسیان موافقت کرد. این روایت بیشتر افسانه است تا تاریخ، اما این افسانه‌ای بنیادین برای یهودیت است. یونه یک شهر کوچک در نزدیکی تل‌آویو کنونی بود، و بن زکای در آنجا یک مرکز آموزشی تأسیس کرد که طبیعت یهودیت را تغییر داد.

بکرمن: در واقع، یهودیت از دینی که مبتنی بر کاهنان، معابد و قربانی‌ها بود به دینی مبتنی بر یادگیری تبدیل شد، درست است؟

هراری: در طول ۲۰۰۰ سال بعد، یهودیان چه کردند؟ آن‌ها یاد گرفتند—در یونه نشستند و یاد گرفتند. به مصر رفتند و یاد گرفتند. به بروکلین رفتند و یاد گرفتند. و سرانجام، این چرخه تقریباً بسته شد. آن‌ها بازگشتند. آن‌ها به اورشلیم بازگشتند. و اکنون زیلوت‌ها بار دیگر اورشلیم را تحت کنترل دارند. و سوالی که همیشه ذهن من را مشغول می‌کند این است: یهودیان در این ۲۰۰۰ سال چه آموختند؟ چرا بن زکای مجبور شد از وسپاسیان درخواست کند که یونه را به او بدهد؟ او می‌توانست به سادگی از وسپاسیان بپرسد: «به من بگو، چگونه یک ارتش بسازم؟ چگونه جنگ را هدایت کنم؟ شما رومی‌ها در امور قدرت و خشونت بسیار خوب هستید. ما یهودیان می‌خواهیم خشونت و قدرت را یاد بگیریم.» وسپاسیان می‌توانست به او بگوید. چرا ۲۰۰۰ سال آموزش در یشیواها طول کشید تا به همان لحظه بازگردیم و در نهایت ارزش‌های لژیون رومی را بپذیریم؟ چون اگر به ارزش‌های افرادی مثل ایتامار بن‌غفیر، بتسلل اسموتریچ و نتانیاهو فکر کنم، این‌ها همان ارزش‌های لژیون رومی هستند.

بکرمن: پس اگر نتانیاهو و هم‌پیمانانش در جناح راست افراطی زیلوت‌ها هستند، در این نبرد برای روح اسرائیل خودت را در کدام جناح می‌بینی؟

هراری: من می‌گویم که جناح دیگر صهیونیست است، و مهم است که این کلمه را بازیابی کنیم و به آن تأکید کنیم، چون این واژه نه تنها اکنون بلکه برای دهه‌ها مورد تخریب قرار گرفته است. وقتی می‌شنوم که مردم صهیونیسم را با نژادپرستی مقایسه می‌کنند، این خود یک اظهار نژادپرستانه است. زیرا صهیونیسم صرفاً جنبش ملی یهودیان است. اگر فکر می‌کنید که صهیونیسم نژادپرستانه و نفرت‌انگیز است، در واقع می‌گویید که یهودیان شایسته احساسات ملی نیستند. ترک‌ها می‌توانند احساسات ملی داشته باشند، آلمانی‌ها می‌توانند احساسات ملی داشته باشند، اما وقتی یهودیان احساسات ملی دارند، این نژادپرستی است. صهیونیسم سه نکته ساده را مطرح می‌کند که نباید جنجالی باشد. می‌گوید یهودیان یک ملت هستند، نه فقط افراد پراکنده. یک ملت یهودی وجود دارد. دوم اینکه، مانند همه ملت‌های دیگر، مردم یهود نیز حق خودمختاری دارند، مانند فلسطینیان، ترک‌ها و لهستانی‌ها. و سومین نکته این است که یهودیان با سرزمین بین رود اردن و دریای مدیترانه یک ارتباط تاریخی، فرهنگی و معنوی عمیق دارند که یک حقیقت تاریخی است.

بکرمن: این همان صهیونیسمی است که من آن را درک می‌کنم. اما این واژه برای بسیاری از مردم ابعاد مختلفی پیدا کرده است.

هراری: نتیجه سیاسی این سه حقیقت کاملاً قابل بحث است. در طول تاریخ ۱۵۰ ساله صهیونیسم، مردم ایده‌های متفاوتی داشتند. برخی از ایده‌ها واقعاً نژادپرستانه و بسیار خشونت‌آمیز بودند. برخی از صهیونیست‌ها وجود ملت فلسطینی و حق خودمختاری آن‌ها را انکار کردند. اما این نتیجه منطقی از اصول صهیونیسم نیست. شما می‌توانید وجود یک ملت یهودی را بپذیرید. ملت یهود حق خودمختاری دارد. ارتباط تاریخی با این سرزمین دارد. و در عین حال، ملت فلسطینی نیز وجود دارد. آن‌ها هم حق خودمختاری دارند و آن‌ها نیز ارتباط تاریخی، معنوی و فرهنگی عمیقی با سرزمین بین مدیترانه و رود اردن دارند. اکنون سوال سیاسی این است که با این دو واقعیت چه باید کرد؟ راه‌حل‌های بالقوه‌ای وجود دارد، مثل راه‌حل دو دولت، که می‌توانید درباره آن بحث کنید. مرز دقیقاً کجا باید باشد؟ حقوق فلسطینیانی که در قلمرو اسرائیل باقی می‌مانند چه خواهد بود؟ می‌توانیم درباره همه این مسائل صحبت کنیم. اما اساساً، صهیونیسم وجود و حقوق ملت فلسطینی را انکار نمی‌کند.

بکرمن: یکی از چیزهایی که امسال با آن دست و پنجه نرم کرده‌ام این بوده که اکثر مردم قادر نیستند بیش از یک روایت را در ذهن خود جای دهند—مثل دو روایتی که شما توصیف کردید. و یک قدم فراتر می‌روم و درباره همدلی می‌پرسم. من می‌توانم درد و غم ناشی از اتفاقات ۷ اکتبر و آنچه بر سر دوستان یهودی‌ام آمده را درک کنم. در عین حال، می‌توانم روزنامه را باز کنم و از دیدن آنچه در غزه می‌گذرد احساس غم و اندوه فراوان کنم. اما در برخی فضاها نمی‌توانم درباره درد یک طرف یا طرف دیگر صحبت کنم، چون فوراً به یک بازی مجموع صفر تبدیل می‌شود.

هراری: این موضوع شبیه وضعیت اتاق اورژانس بیمارستان است، جایی که اولویت‌بندی انجام می‌شود. افرادی هستند که از درد فریاد می‌زنند. من از درد فریاد می‌زنم و فردی نزدیک من هم فریاد می‌زند. اگر پزشک به آن‌ها توجه کند، ممکن است به آن‌ها رسیدگی کند و نه به من. پس من بلندتر فریاد می‌زنم. هر توجهی که به درد طرف دیگر می‌شود، من آن را به‌عنوان یک حمله به خودم احساس می‌کنم، چون بر من اثر می‌گذارد. من رنج خواهم کشید.

بکرمن: آیا فکر می‌کنید توانایی اسرائیلی‌ها برای همدلی در سال گذشته کاهش یافته است؟

هراری: این یکی از کارهایی است که جنگ‌ها انجام می‌دهند. این مختص به اسرائیلی‌ها نیست. وقتی جنگی وجود دارد، اولین تلفات توجه زیادی جلب می‌کند. اما وقتی تعداد کشته‌شدگان به میلیون می‌رسد، این فقط یک عدد است. یکی از بزرگ‌ترین خطرات جنگ کنونی این است که این فرآیند بی‌حس کردن و خشن‌تر کردن مردم در جریان است. خشونت موجب تولید خشونت بیشتر می‌شود، زیرا افراد به آن عادت می‌کنند و انجام آن راحت‌تر می‌شود. اکنون این اتفاق برای گروگان‌ها نیز در حال رخ دادن است. وقتی گیلعاد شلیط ۱۸ سال پیش به گروگان گرفته شد، تمام کشور بر روی آن متمرکز بود و خانواده شلیط مقدس بود. صرف‌نظر از اینکه درباره معامله برای آزادی شلیط چه فکری می‌کردید، صحبت کردن علیه او یا خانواده‌اش نوعی کفر به حساب می‌آمد. اما اکنون پلیس خانواده‌های گروگان‌ها را کتک می‌زند. مردم به آن‌ها تف می‌کنند و به آن‌ها ناسزا می‌گویند. یک کمپین تبلیغاتی علیه آن‌ها از طریق رسانه‌های جناح راست به راه افتاده است.

بکرمن: آیا این مسئله شما را نگران می‌کند؟

هراری: این موضوع من را نگران می‌کند و در عین حال، به عنوان یک تاریخ‌نگار، متأسفانه منطقی به نظر می‌رسد؛ این طبیعت انسان است. اکثر مردم توانایی همدلی با رنج طرف دیگر را ندارند، بخشی از آن به این دلیل است که این همدلی مانند یک منبع تمام‌شده است. در طول جنگ جهانی دوم، شما در روزنامه‌های بریتانیایی تصاویری از خانواده‌های آلمانی که در بمباران‌های هامبورگ یا درسدن در خانه‌هایشان سوخته‌اند نمی‌دیدید.

بکرمن: شنیده‌ام که شما کار روی جلد کتاب جدیدتان را به یکی از طراحان فلسطینی سپرده‌اید. چه چیزی شما را به این کار ترغیب کرد؟

هراری: این بخشی از یک تلاش طولانی‌مدت من برای آشتی است. به یاد می‌آورم که سال‌ها پیش، وقتی برای نخستین بار به هندوستان رفتم، دوستی به من گفت که یک راهب تبتی بسیار مقدس هم در آنجاست. مردم به دیدار او می‌آمدند تا از او برکت بگیرند و انتظار داشتند که او به آن‌ها برکت بدهد و بگوید: «از این پس، تو در صلح و آرامش زندگی خواهی کرد.» اما او فقط می‌گفت: «تو از این پس در جنگ و درد خواهی بود.» چون او می‌دانست که این بخشی از زندگی انسان است.

هراری: این نکته برای من الهام‌بخش بود که بخشی از حقیقت زندگی انسان، جنگ، درد و رنج است. نمی‌توانید آن را نادیده بگیرید یا به سادگی کنار بگذارید. این بخشی از زندگی است. به همین دلیل است که من فکر می‌کنم لازم است درباره خشونت و جنگ با شفافیت صحبت کنیم و تلاش کنیم تا رویکردهای جدیدی برای کنار آمدن با آن پیدا کنیم.

سپردن طراحی جلد کتابم به یک هنرمند فلسطینی، یک اقدام نمادین بود. نمی‌خواستم فقط درباره اهمیت صلح و همزیستی حرف بزنم، بلکه می‌خواستم کاری انجام دهم که آن را در عمل نشان دهد. این یک تلاش کوچک است، اما برای من معنای زیادی دارد. طراحی جلد شاید به‌نظر کم‌اهمیت بیاید، اما هنر می‌تواند راهی برای گفت‌وگو و ارتباط بین جوامعی باشد که از هم جدا شده‌اند.

بکرمن: آیا فکر می‌کنید که هنرمندان، نویسندگان و متفکران می‌توانند نقشی در پایان دادن به این چرخه خشونت ایفا کنند؟

هراری: من معتقدم که آن‌ها نقش مهمی دارند، حتی اگر نقش آن‌ها به نظر کوچک و بی‌اهمیت برسد. در نهایت، جنگ‌ها تنها با سلاح‌ها و سربازان پایان نمی‌یابند. جنگ‌ها در ذهن‌ها و قلب‌ها پایان می‌یابند. هنرمندان و نویسندگان می‌توانند راه‌هایی جدید برای دیدن واقعیت و تجسم آینده به مردم نشان دهند. آن‌ها می‌توانند دیدگاه‌های متفاوت و الهام‌بخش ارائه دهند که فراتر از خشونت و نفرت است.

در تاریخ، بسیاری از جنگ‌ها تنها پس از آن‌که افراد توانستند فراتر از انتقام و نفرت به یکدیگر نگاه کنند، پایان یافتند. هنرمندان و نویسندگان در این تغییرات ذهنی و عاطفی نقش دارند. آن‌ها می‌توانند تصاویری از همزیستی و تفاهم خلق کنند که به مردم کمک می‌کند تا مسیرهای جدیدی برای حل اختلافات پیدا کنند.

بکرمن: با توجه به آنچه گفتید، آیا به آینده اسرائیل امیدوارید؟

هراری: من امیدوارم، ولی امید من ساده‌لوحانه نیست. تاریخ نشان می‌دهد که بسیاری از جوامع که در جنگ و خشونت غرق شده بودند، در نهایت راهی برای صلح پیدا کردند. اما این فرآیند همیشه طولانی، دشوار و پر از درد و رنج است. من فکر می‌کنم که اسرائیل نیز این ظرفیت را دارد که راهی برای صلح پیدا کند، اما به زمان و تلاش بسیاری نیاز خواهد داشت.

من نمی‌توانم بگویم که فردا یا سال آینده همه‌چیز بهتر خواهد شد. اما با این وجود، باور دارم که اگر به تلاش‌های هنرمندان، نویسندگان، فعالان و همه کسانی که به دنبال صلح هستند ادامه دهیم، روزی خواهیم دید که خشونت و نفرت به پایان می‌رسد. این یک فرآیند طولانی است، اما ارزش تلاش را دارد.

بکرمن: آیا فکر می‌کنید که ایالات متحده باید فشار بیشتری به اسرائیل وارد کند؟ بسیاری از فعالان می‌خواهند کامالا هریس قول بدهد که فروش سلاح به اسرائیل را متوقف کند. آیا فکر می‌کنید این اقدام خوبی است؟

هراری: اسرائیل با یک تهدید واقعی و موجود از سوی ایران و متحدانش روبرو است، و این نکته پنهانی نیست. آن‌ها آشکارا می‌گویند که می‌خواهند اسرائیل را نابود کنند. من فکر می‌کنم ایالات متحده باید به حمایت از اسرائیل ادامه دهد، اما در ازای آن چیزی درخواست کند. در اینجا، من با ترامپ موافقم. شما می‌دانید که او چگونه به جهان نگاهی معاملاتی دارد. شما این همه پول می‌دهید، پس شرایطی بگذارید که اسرائیل باید در ازای آن کاری انجام دهد؛ از این اهرم استفاده کنید.

منبع: سایت theatlantic

یووال نوح هراریصهیونیسماسرائیلفلسطینچرخه خشونت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید