بعد از یک عمر اصلاحطلب بودن به معنیِ پیروی کردن از بزرگترهایی که شبیه ما جوانان آنروزهای دوم خرداد نبودند... که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم.
شور
عشق درسینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم سینه بر خاک سوده مُردیم.
پشت سر آنان راه افتادن برایمان کوتاه آمدن از خیلی رویاهایمان بود از حقوق زنان تا دگرباشان تا سکولاریسم تا سبک زندگی. که هیس! حساسیت آدمخورها را برنیانگزیم.
دیگر بیست و دو ساله نیستیم. اما برخلاف چهل سالههای زمان بیست سالگیمان که خسته و زنده اما جان به در برده از انسانکشان دههی شصت در زندان و آبادان و رجاییشهر و خرمشهر سر در سکوت و بهت فرو نمیبریم. برای بیست و دو ساله های امروز قصهها داریم.