امروز چند فیلم از گشت ارشاد۱۴۰۳ که در فضای مجازی پخش شده بود رو دیدم. راستش فکر نمیکردم حجم خشونت و مقابله اینطور باشه. هربار که میدیدم چیزی در درونم میخواست داد بزنه که؛ ای خدااااا اینجارو میبینی؟! آخه چقدر خشونت؟! چقدر زور و اجبار؟! مگه اینا چی میخوان؟! اما خفه خون میگرفتم و خودخوری میکردم.
هرچی فیلمهای بیشتری میدیدم، انگار برخوردها زنندهتر میشد. مواجهههایی بود که سریعا تبدیل به رفتار فیزیکی و خشونت میشد. البته تنها تفاوتش با سال گذشته فقط بحث شدتِ عمل نبود. بلکه بنظرمن در نحوهی مواجهه هم تغییرات داشتیم. قبلا عامل اصلی چند خانم ارشاد کننده! بود با نهایت یکی دوتا مرد! نیروی انتظامی که از دور وظیفه پشتیبانی رو برعهده داشتند و کمتر وارد ماجرا میشدند. توی این چندتا فیلمی که من دیدم، تعداد افراد مذکر بیشتر از تعداد افراد مونث بود و در عین حال برخورد فیزیکیِ بدون ترحم ( و بدون رعایت موازینِ اسلامیِ تعیین شده از سوی مدعیان امنیت اسلامی) توسط جنس مذکر انجام میشد.
چیکار میتونم انجام بدم؟ با ترکیبی از احساسهای غم، خشم و استیصال شروع به نوشتن میکنم.
اگر من عابر پیادهای در حال گذر بودم، آیا جرات اعتراض داشتم؟ عکس العملی داشتم؟
اگر من جای اون مامور نیروی انتظامي بودم که دستور از مافوق داشتم و مسئول انجام وظیفهی کاری بودم، در برابر مردم چیکار میکردم؟ اگر در صورت سرپیچی، تهدید به اخراج میشدم چطور ؟ کدوم حق برام مهمتر میشد؟ حق معیشت؟ یا حق آزادگی؟
اگه من یک خانم کارمند حسابدار با همین اخلاق و روحیات بودم، چطور این مسائل رو تحلیل میکردم؟ اگر تهدید به اخراج در صورت عدم رعایت حجاب میشدم؛ از کدوم حق خودم دفاع میکردم؟ حق معیشت مهمتر بود یا حق آزادی ؟