ویرگول
ورودثبت نام
سیاهرخش
سیاهرخش
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

نویسندگی ... یا تلاش بی حاصل برای فهماندن

اساسا نطفه اولیه نوشتن وقتی در ذهنم شکل گرفت که هرچه سعی کردم نتوانستم به دوست احمقم بفهمانم که چرا دارد زندگی اش را به فنا می دهد . شاید حدود ۶ ماه هرروز به شیوه ی جدیدی سعی میکردم که بهش بفهمانم کارش اشتباه است ولی نمیفهمید .

امروز سرش داد و بیداد میکنم . فردا محبت . پس فردا بی محبتی و ... این روند بی حاصل ادامه دارد .

هر بار با خودم مرور میکردم که اشتباهاتم را بفهمم و فردا اون اشتباهاتو تکرار نکنم . من داشتم توی این زمینه پیشرفت میکردم ولی برای دوستم اصلا اهمیتی نداشت . من به اون فکر میکردم و به اون اهمیت میدادم ولی اون نه تنها به من اهمیت نمیداد بلکه به خودش هم اصلا فکر نمیکرد .

همه ی تلاش هایی که کردم تا به اون بفهمونم چه اشتباه وحشتناکی دارد میکند و همه ی نفهمیدن های اون در نهایت باعث شد من نویسنده بشم .

ناراحت هم نیستم واقعا ...

writing
Freelancer
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید