هایدگر فیلسوف بزرگی است و اغلب کسانی که پس از او قلمی بر کاغذ بردند تا حرفی از فلسفه بگویند، نتوانستند بیاعتنا از کنار او بگذرند؛ حتی اگر این اعتنا به نقد او ختم شده.
جهان #هایدگر چنان تاملبرانگیز است که متفکر کممانندی چون #علامه_طباطبایی را در سالمندی از قم به تهران راهی میکرد تا شنوای فلسفه غرب و اندیشه هایدگر از #هانری_کربن باشد. (کربن – فیلسوف فرانسوی – از نزدیک با هایدگر ملاقات کرده و معرف هایدگر به ایران و فرانسه است) و خلاصه آنکه هایدگر عظمتی است.
لکه ننگی به دامن زندگی هایدگر
مورخین در روایت زندگی این متفکر با یک لکه ننگ روبرو هستند: هایدگر حامی نازیسم بود. گرچه تلاشهایی برای تغییر داوری صورت گرفته اما قرائن نشان میده که این وصله کاملا به مارتین چسبیدنی است
مهربانترین راویها با هایدگر گفتهاند که او بخاطر موقعیت دانشگاهی، مدت بسیار کوتاهی ناگزیر به حمایت از حزب نازی شد و سپس فاصله گرفت. در مورد هایدگری صحبت میکنم که از استاد (هوسرل) تا معشوقهاش (آرنت) یهودیزاده بودند و آوارگی آنها – صرفاً به جرم یهودی بودن نیاکانشان – را میدید. حتی اگر فرض کنیم که هایدگر در برابر نازیسم فقط سکوت کرده بازهم ننگ از دامن او پاک نخواهد شد.
میشود تاریخ فلسفه را متاثر کرد. از زمان پرسید و به هستی اندیشید اما ظلم را در کوچه پس کوچههای شهر ندید؟ میشود هزاران صفحه از گشودگی انسان گفت اما یک صفحه از اسارت هزاران انسان گرفتار در اردوگاه ننوشت؟
بله، میشود.
هزاران استاد و علامه که فردای جنایت به کلاسهایشان رفتند و ادامه درس هفته پیش را گفتند گواهی میدهند که میشود بیاعتنا به انسانیت بود اما انسانیت را درس داد. آنطور که استادی میتواند حتی یک بنگاه تجاری نساخته باشد اما اصول کسب درس بدهد.
کنشگری اجتماعی، رسالت انسانی است
کافی است کنشگری را از رسالت انسانی به مسئولیت صنفی تقلیل دهیم. اتفاقا اهل علم، به سبب تسلط به مبانی نظری، به سادگی میتوانند عافیت طلبی و بیوجودی اجتماعی را توجیه کنند. مثلا بگویند ساکتم تا عزل نشوم و صدها دانشجو تربیت کنم! این اساتید باید از خودشان بپرسند، شما که سکوتتان صدها انسان تربیت میکند، چرا فریاد نمیزنید که هزاران هزار انسان را تربیت کنید؟
دازاین ِهایدگر مانند خودش ناقص است.
میتواند بیاعتنا به کشتار، درسگفتار بگوید.
این نارسایی ما را ناگزیر میکند که #انسان_فرزی را فراتر از دازاین توصیف کنیم. من به «زی» تاکید دارم. فرزانگی در زیستن آشکار میشود؛ نه فقط گفتن و نوشتن. آری! گاه جامعه چنان بسته است که فرصت فریاد نیست. اگر چنین بود، لااقل از سکوتمان شرمنده باشیم به حد امکان اظهار کنیم تا تاریخ بداند ما سوی ِظلم نبودیم.
حسام ایپکچی
این یادداشت نخستین بار در صفحه اینستاگرام منتشر شده بود. اگر میل داشتید کامنتهای دیگران را بخوانید، اینجا تقدیم شماست ...