اگر قرار باشه از سختترین تجربههای کار حرفهایام در جایگاه یک #مدیرحقوقی بگم براتون، باید از قرار گرفتن در موقعیتهایی بنویسم که در دلم میدانستم حق با طرف مقابل هست اما هیچ راهی برای احقاق حقوقش پیدا نمیکردم. شاید شبیه به پزشکی که قصد داره مریض رو نجات بده اما با مرض صعب العلاجی روبرو شده که راه درمانی ندارد.
برحسب تجربه، این اتفاق غالباً به دو دلیل پیش میاد:
اول – عمل بر اساس مُرّ مقررات و ضوابط و رعایت دقیق آیین نامههای اجرایی و دستورالعملها و... لزوما به نتیجه عادلانه ختم نخواهد شد. شان #حقوقدان ایجاب میکنه در بسیاری از موارد بر اساس #انصاف و اجتهاد شخصی اتخاذ تصمیم داشته باشه اما معیار سنجش برای نهادهای نظارتی قطعا انصاف و صرفه و صلاح نیست بلکه پیاده سازی بند به بند دستورالعمل هاست و اینجاست که عمدتا سازمان تحت مدیریت ما قانع نخواهد شد که برای احیای انصاف، از الزامات سرپیچی کند.
مصداق بارز این قبیل مشکلات رو حتما بسیاری از همکارانم با نوسانات نرخ ارز در #قرارداد_پیمانکاری تجربه کردند و اغلب دستورالعملها و ضوابط ما ظرفیت لازم برای عبور از این بحران رو ندارند
دوم – غیرحرفهای بودن طرف مقابل در #مستندسازی صحیح و مراقبت از حقوق خود کمتر از مورد بالا مصداق نداشته. بارها و بارها شاهد بودم که یک شرکت به جهت نقص در مستند سازی، اشتباه در مکاتبات، عدم تسلط به مفاد #قرارداد و آیین استنباط و استناد، خلاف منافع خودش رفتار کرده و زیان قابل توجهی عایدش شده