حسام ایپکچی
حسام ایپکچی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

تاملی در کلمه «مناجات»

[1]

در لغت عرب اگر بخواهند از چیزی بگویند که مابین دو نفر رخ می‌دهد آن را در باب «مفاعله» می‌برند. در زبان فارسی هم واژگان این باب را زیاد استفاده می‌کنیم. مثلا به رد و بدل کلمه میان دو نفر می‌گوییم «مکالمه» و یا به عشق بازی میان دو نفر می‌گوییم «معاشقه». هیچکدام از اینها یک نفری نمی‌شود، باید دونفر در آن مشارکت کنند حتی شده با نقشهای نابرابر

[2]

حالا اگر نجوا را ببریم در باب مفاعله می‌شود «مناجاة» یعنی مناجات از اقسام مکالمه است با یک ویژگی مهم. نجوا پنهانی‌ترین سطح مکالمه است. چطوری؟ یعنی «کلام» فقط بر دو نفر حاضر و بر همه دیگران غایب است. خودتان چشیده‌اید – یا لااقل دیده‌اید – گفتگوهای عاشقانه را بر نیمکت پارک‌ها یا در دل جمع که دو دلداده سر به گریبان هم برده‌اند و آرام در گوش هم صحبت می‌کنند به نحوی که هر سوم‌شخصی بر این گفتگو ناشنوا باشد، این می‌شود مناجات. پس اصالتاً مناجات زمزمه گروهی، جمع‌خوانی و هم‌خوانی و داد و عربده نیست.

[3]

اصطلاح مناجات بیشتر در تجربه دینی کارکرد دارد، به معنی گفتگوی خدا و بنده؛ مشروط بر اینکه گفتگوی بی‌واسطه با خداوندگار را ممکن بدانی. گفتگو به واسطه خاخام و کشیش و مرشد، دیگر نامش با خدا نیست چون سوم شخص به آن راه یافته.

[4]

در خداباوری – به معنای عام – خدا یک «شخص» است که حدودی دارد، خلقیاتی دارد، خشم و عطوفت و قهر و آشتی دارد و بنابراین مثل یک «ابرانسان» می‌شود با او به گفتگوی نهانی نشست. اما در بعضی از خداباوری‌های فیلسوفانه – مثل خدای اسپینوزا – خدا یک شخصیت قابل اشاره نیست و مناجات با او هم لااقل به این شکل معنا ندارد. در خداناباوری هم که مناجات با کسی در غیب بی‌معنی است و باید طرف نجوا را در میان آدمیان پیدا کرد.

[5]

خواه دین‌باور و مومن به معنای عرفی باشید خواه نباشید. هرچه و هرکه هستید، آدمی مسکین ِمناجات است. باید مناجات را گدایی کند و وقتی به آن برسد آرام و تسکین بگیرد. خواه طرف این مناجات انسانی مثل خودت باشد، ابرانسانی به نام خدا باشد، یا هرچیز دیگری. عیار مناجات هرچقدر که هست، بودنش ضروری است. چرا؟ چون – به فهم من – مناجات تمنای نجات است. نجات یعنی چه؟ در لغت عرب، هنگام جاری شدن سیل، آن زمینی که بلند است و اگر روی آن بایستی مطمئنی که سیل به آن نخواهد رسید نامش می‌شود «نجات».

[6]

مناجات یعنی یک نفر را داشته باشی که خانه‌اش بالای سیل تنهایی باشد

آنچنان که اگر همه را سیلاب ببرد، آن یکی با تو به دونفره‌ترین شیوه ممکن گفتگو خواهد کرد.

حسام ایپکچیمناجات
مخاطب هستی‌ام و متکلم انسانک ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید