در شب یلدا همه به دنبال غذاها و خوراکیهای یلدایی هستند. اما شب یلدا علاوه بر خوراکیهای خوشمزهاش فرصتی است برای چند ساعت کنار هم بودن و خندیدن و بازی و شادی و فراموش کردن غم و غصههایمان! در این دورهوزمانه و گرانیها که بیشتر دلخوشیها و تفریحها پولی شدهاند، بازی های شب یلدا ساده ای هستند که میتوانید کاملا رایگان و بیدردسر با دوستان و فامیلهایتان انجام دهید و یک شب یلدای متفاوت و بهیادماندنی را رقم بزنید. در ادامه همراه باشید تا با این چند بازی شب یلدا آشنا شوید.
یک بازی یخشکن. حتی اگر جماعتی غریبه هم دور هم باشید، باز جواب میدهد. هر چند نفر که هستید، باید به دو گروه تقسیم شوید. انصاف داشته باشید و آنهایی را که بلدند دست و پاهایشان را خوب تکان بدهند و از بازیگری سررشته دارند یا لااقل برای یکبار هم که شده مسابقه «ادابازی» شبکه نسیم را خوب دیدهاند، به عدالت در گروهها تقسیم کنید.
بعد از یارکشی، یکی از گروهها، یک نفر از تیم حریف را انتخاب و کلمه مورد نظرش را به او میگوید تا او با یک پانتومیم، با لالبازی به اعضای گروه خودش بفهماند، گروه اول چه کلمهای را انتخاب کردهاند. فقط عنایت داشته باشید که کلماتی را انتخاب کنید که بشود با ایما و اشاره، بازیشان کرد. باور کنید نمایش کلماتی مثل دسترسی محلی، ستاد، رقتانگیز یا فرتوت به همین سادگیها نیست. یک تایمر هم دم دستتان باشد تا هر گروه فرصت معینی برای حدس زدن داشته باشند.
هنوز کسی نمیداند اسم دقیقش «دبرنا» است یا «دبلنا» اما با این وجود در شکل برگزاریاش اختلافی بین علمای فن نیست؛ هر کسی چهارتا کارت چهارخانه دارد که توی بعضی خانههایش اعدادی از یک تا نوشته شده. کیسه سفیدی هم هست که تویش مهرههایی در همین بازه وجود دارند.
در هر دور از بازی، به هر کس چند کارت میرسد و یک نفر کیسه را دستش میگیرد و شروع میکند به هم زدن مهرهها. بعد مثلا سه تا مهره را بیرون میکشد و عددش را میخواند. اگر شماره مهره با شماره یکی از خانههای کسی یکی باشد، مهر به او داده میشود تا روی همان خانه بگذارد.
بقیه هم اگر این شماره را داشته باشند، باید با نخودی، لوبیایی چیزی پرش کنند. هر کسی خانههایش را پر کند، این دست را برده. بعدش کیسه دست به دست میچرخد و همین چرخه ادامه پیدا میکند. همانطور که ملاحظه میفرمایید، دبلنا از معدود بازیهایی است که جرزنی در آن کاری را پیش نمیبرد و همه چیز به شانس و اقبال شما برمیگردد. به خاطر هنیم جماعت کثیری هستند که به اصل فلسفه بازی بودن آن شک دارند و از خودشان میپرسند مگر بازی بیکلک و جرزنی هم وجود دارد؟
به قول فرنگیها «ایکس – او»؛ یک بازی دو نفره که فقط یک کاغذ و قلم لازم دارد. در کلاسیکترین شکل ماجرا، در یک صفحه جدولی ۳ در ۳ میکشید و هر یک از طرفین یکی از علامتهای ضربدر یا دایره را برای خودشان انتخاب و تلاش میکنند یکی از ردیفهای افقی، عمودی یا قطری را از آن خودشان کنند.
در کل خانوادگی ماجرا هم میتوانید سه مستطیل تو در تو بکشید و با چهار خط قطری گوشههایش را به هم وصل کنید. وسط اضلاع هم باید به هم وصل شوند. دو رقیب این بار به جای خودکار، باید نخود و لوبیا به عنوان مهره دستشان بگیرند تا به نوبت روی زمین بازی بگذارند و بالاخره یکی بتواند مهرههایش را روی یک خط کنار هم به صف کند. هر کسی بتواند این کار را انجام بدهد، نوبت بعدی به عنوان جایزه با اوست.
شما امسال شب یلدا کدام بازیها را انجام میدهید؟ اگر بازی دستهجمعی دیگری هم میشناسید میتوانید در قسمت نظرات به ما معرفی کنید.
اگر بخشهای بازی خندوانه را دیده باشید با این بازی آشنا شدهاید. در این بازی دوبهدو با هم گروه میشوید و تعدادی اسم حیوان یا اشیا و چیزهای صدادار دیگر را روی برگه مینویسید. با شروع شدن بازی یکی از افراد گروه باید صدای آن چیز را دربیاورد و همگروهیاش باید اسم آن را حدس بزند. دقت کنید که این بازی دقیقا برعکس پانتومیم است یعنی شما اجازه انجامدادن هیچ حرکتی را نداشته و فقط باید با صدا به همگروهیتان کمک کنید که حدس بزند.
چند فقره پایه شعر و شاعری در جمع لازم است که اندازه دکتر آذر (مجری همه برنامههای شاعرانه شبکه چهار و مسابقه مشاعره شبکه آموزش) سواد و حافظه شعری داشته باشند تا بساط مشاعره جور شود و بازی راه بیفتد. قاعدهاش هم که دیگر ساده است؛ با حرف آخر بیتی که نفر قبلی میخواند، بعدی یک بیت دیگر را شروع میکند؛ «الف» بده. جرزنی هم ممنوع است که کسی شعر تکراری بخواند یا مثلا دو مصراع بیربط را به هم بچسباند.
بدیهی است که همه شعرها را هم باید از بر بخوانید و مکث زیادی شما را میسوزاند و به ورطه آدمهایی میکشد که از شعر و شاعری چیز زیادی نمیدانند و به شما به مثابه دو دیوان شعر صوتی اتوماتیک نگاه میکنند. تجربه ثابت کرده مشاعره نشستنکی اندازه مدل درازکش آن لطف و کیف ندارد. یک کمی شعرشناسی هم لازم است تا آخرین ترانههای آلبوم جدید احسان خواجه امیری را به جای شعر بهتان غالب نکنند. یکی از کلکهای رایج در بازی هم این است که بیتهایی را حفظ کنید که آخر آنها به حرفهای سختی مثل «ز» ختم شود!
در این بازی دو گروه داریم؛ مافیا (دزد) و پلیس. اول بازی با رأیگیری یک نفر که میتواند زبان به دهان بگیرد و با ایما و اشاره به رفقایش آمار ندهد، به عنوان حاکم یا کدخدا انتخاب میشود. بعد روی کارتهایی مینویسد پلیس و به ازای هر ۳ کارت یک مافیا هم مینویسد و میدهد دست اعضای بازی. حواستان باشد که اگر شما مافیا شدید، تابلو بازی درنیاورید که پلیسها شما را بکشند.
کدخدا اعلام میکند که شب شده، همه میخوابند و چشم هایشان را میبندند. کدخدا اعلام میکند مافیا چشمش را باز کند. جناب مافیا بیدار میشود و به کدخدا حالی میکند که فلانی را بکش. بعد از بسته شدن چشم مافیا، کدخدا اعلام میکند صبح شده، همه بیدار میشوند و با توجه به اینکه چه کسی مافیاست و او را میکشند. دوباره شب میشود. این فرایند شب و روز آنقدر تکرار میشود تا یکی از گروهها ببازد. اگر همه مافیاها مردند، پلیسها بردهاند و اگر تعداد پلیسها با مافیاها یکی شد، مافیاها بردهاند. نمک بازی هم به دعوا و درگیری پلیسها در انتخاب مافیاهاست.
سنتیترین شیوه بازی این است که شیء کوچکی را که معمولا یک تکه کاغذ مچاله شده است، در مشتتان قایم کنید و طرف مقابل حدس بزند گل در کدام دست شماست. اگر درست بگویید گل جابهجا میشود و امتیاز به شما میرسد. بازی به همین ترتیب ادامه پیدا میکند تا یک طرف به امتیازی که با هم قرار گذاشتهاید، برسد. هیجان بازی وقتی بالاتر میرود که تعداد شرکتکنندهها بیشتر و گروهی باشد.
اگر در گروهتان یک تر و فرز داشته باشید که بتواند در جابهجایی گل بین اعضای گروهش تبحر داشته باشد، بازی حسابی جذاب میشود. کسی که بتواند در یک چشم بههمزدن خالی بازی کند و رقیب بیچاره را در کف بگذارد. میتوانید برای یک ضرب گفتن در اولین حدس هم امتیاز ویژه بگذارید تا ریسک بازی بالا برود.
بازی به ارث رسیده از دوران مشقت کلاس دوم ابتدایی. شکل سادهاش این است که نفر اول سه تا کلمه به دومی بگوید تا با آنها جمله با ربطی بسازد. این چرخه میتواند به ترتیب تا نفر آخر ادامه پیدا کند تا هر کسی که نتوانست جمله معناداری رو کند یا زیادی طول کشید تا جملاتش را قطار کند، از بازی برود بیرون.
اگر بخواهید بازی را سختتر و جذابتر کنید میتوانید با همان سه کلمه شروع کنید، بعد نفری که جمله را میسازد، یک کلمه به نفر بعدی بدهد تا در ادامه همان جمله، جمله جدیدی بسازد. احتمال شکلگیری جملات بیمعنا اینجا بیشتر میشود که تا جایی که فانتزی ادبیات تحمل میکند، شما هم باید صبور باشید وگرنه نفر گوینده باید به سمت سکوهای تماشاگرها هدایت شود.
نوعی ۲۰ سوالی جمعی؛ همان بازی است که نقی در «پایتخت ۱» با بابایش، «پنجعلی» در آخرین قسمت سریال انجام میداد. هر بار یکی از جمع میشود سوژه بازی و جماعت با اجماع روی او اسم میگذارند و میچسبانند روی پیشانیاش. آن فرد از همه جا بیخبر هم آنقدر سوال میکند تا اسمش را حدس بزند و کشف کند. بازی وقتی تمام میشود که روی همه اسم بگذارند و همه بتوانند اسمهایشان را حدس بزنند.
یک بازی ساده برای مچگیری از آدمهایی که قدرت تمرکز ندارند. یک بچه سرتق سرزبان دار باید در حکم پرسشگر ظاهر شود و از نفر مقابل سوالهای بدیهی کند و طرف مقابل هر جایی که باید بگوید «بله»، «نه» جواب بدهد و بالعکس. طبق منطق این بازی، ماست سیاه است. کسی که سوال میپرسد حسابی باید پرحافظه و با تمرکز باشد و تا میتواند به بازی سرعت بدهد تا کسی که به سوالها جواب میدهد دستپاچه شود و زبان سوختهها زودتر از بازی کنار بروند. کسی که در مقابل تعداد بیشتری از سوالها مقاومت میکند، برنده بازی است.
نفر اول جمع، اسمی را میگوید و نفر بعدی با آخرین حرف اسم قبلی، اسم جدیدی میگوید. قانون بازی هم این است که هر کسی بیش از حد مکث کند میسوزد. نفر آخری که در بازی میماند سلطان میشود و دور بعد با اسمی که او میگوید شروع میشود. از آنجا که این بازی به درد جمعهای خیلی عمومیتر میخورد، بسته به هر جمعی که در آن هستید میتوانید یک بازی تخصصیتر هم راه بیندازید؛ مثلا اگر در جمع عشق فوتبالیها هستید، میتوانید بازی را در ژانر اسم بازیکنهای فوتبال یا در بین جماعت سینمادوست با اسم بازیگرها پیش ببرید.
یک بازی برای ادب کردن مجرمها. این بازی معمولا با چهار نفر انجام میشود. ابتدا تکههای همشکل و کوچکی از کاغذ تهیه میشود و روی هر کدام کلمات شاه، وزیر، جلاد و دزد نوشته میشود. کاغذها به شکل یکسان تا میشود تا کسی از داخل آن خبردار نشود. بعد هر یک از بازیکنان کاغذی را برمیدارند. وقتی همه کاغذها را برداشتند و از سمت خودشان خبردار شدند، شاه رو به دیگران میگوید: «وزیر من کیست؟» اینجا وزیر با نشاندادن کاغذ، خودش را به شاه معرفی میکند. شاه میگوید: «دزد را از میان این دو پیدا کن.» صحنه حساس و خانمانبرانداز بازی اینجاست.
بالاخره وزیر یک نفر را به عنوان دزد معرفی میکند که دو حالت دارد؛ اگر حدس وزیر درست بود که شاه فرمان شکنجهای را به جلاد صادر میکند و جلاد هم دزد بختبرگشته را شکنجه میکند، اما اگر حدس وزیر اشتباه بود و جلاد را اشتباها به جای دزد معرفی کرده بود معمولا بلافاصله پس از حدس وزیر و معرفی او، میگوید «به جلاد توهین کردی؟!» و بعدش دوباره شاه شکنجهای را به جلاد میگوید تا جلاد، وزیر بخت برگشته را تنبیه کند. شکنجها معمولا دردآور است که از مشهورترینهایش سبیل آتشین یا بشین و پاشو است.
کلاسیکترین بازی جمعی مکتوب از زمان مادها تا به حال! تعداد نفرات بازی نامحدود است. فقط به قلم و کاغذ نیاز دارید تا صفحه را برای اسم، فامیل، شهر، کشور، غذا، اشیا و... ستونبندی کنید. به نوبت هر کسی یک حرف را اعلام میکند و خودش و بقیه شروع میکنند کلمههای مرتبطی را که با آن حرف خاص شروع میشود، زیر ستونها مینویسند. حضور ذهن و سرعت عمل فاکتورهای برتری در این بازی هستند.
اولین نفری که تمام ستونها را پر کرد، برگهاش را بالا میگیرد و «استوپ» کشیده و بلندی میگوید و شروع میکند به کولیبازی که «اصغر ننویس، من استوپ گفتم!». شیوه امتیازدهی هم این شکلی است که به جوابهای صحیح پنج امتیاز تعلق میگیرد و اگر کسی برای یکی از ستونها اسمی منحصر بفرد را نوشته باشد که بقیه آن را خالی گذاشته باشند، ۱۰ امتیاز نوش جان میکند. فقط عنایت داشته باشید با گذشت هزار سال از تاریخچه بازی، به کار بردن ژله پلاستیکی برای اشیا و ریواسپلو برای غذا نهتنها امتیاز مثبت ندارد، بلکه این قرون وسطاییها را باید با امتیاز منفی جریمه کرد.
این قالب سنتیترین شکل برگزاری بازی است، اما اگر میخواهید کمی هیجان و اطلاعات بهروزتر را قاطی بازی کنید، میتوانید بازی را مثلا در ژانر سینما برگزار کنید و سرستونهایتان را اسم فیلم، کارگردان، بازیگر و... بگذارید. اسم فامیل سرعتی هم یکی از آپشنهای موجود است.
این بازی میتواند با دو، سه، یا چهار بازیکن انجام شود. (یک بازیکن در هر یک از گوشههای صفحهٔ مربوط به بازی). هر بازیکن چهار مهره خواهد داشت (تعداد کل مهرهها ۱۶ خواهد بود) که در ابتدا چهار مهره در خانههای کناری قرار خواهند گرفت و بازیکنان باید مهرههای خود را به انتهای بازی، یعنی ستونهای عمودی یا افقی مربوط به خود (همرنگ) برسانند و برندهٔ بازی فردی است که زودتر از دیگر بازیکنان موفق به تمام کردن مهرههای خود بشود.
حرکت در این بازی بر مبنای تاس ریختن است، تعداد تاس یک عدد است. آوردن عدد شش به معنای شروع بازی و در ادامهٔ بازی وارد کردن مهرهها خواهد بود، همچنین بعد از رخ دادن عدد شش، بازیکن میتواند یک بار دیگر تاس ریخته و به همین ترتیب ادامه دهد. کسی که عدد شش میآورد و مهره بیرون دارد و یک مهره در خانه شروع دارد میتواند چند مهره در نقطه شروع بر روی هم قرار دهد.
همچنین نقطه شروع جز خانههای امن محسوب شده و میتوان مهرههای قرار گرفته از حریف در آن را با آوردن عدد شش از بازی خارج کرد و همچنین حریف هم میتواند مهره مورد نظر را در آن خانه از بازی خارج کند. همچنین پریدن از روی مهره دیگر در چهار مهره خانه مجاز است.
کلاسیکترین بازی کودکانه، تعداد نفرات محدودیت ندارد. فقط هر کسی باید مهرهای با رنگ جداگانه داشته باشد تا در صفحه بازی مشخص باشد. صفحه بازی معمولا صد خانه دارد که رنگیرنگی هستند و پر است از نردبان و مار. هر کسی به ترتیب و نوبت تاس میریزد و به اندازه عددی که گیرش میآید، خانههای جدول را جلو میرود. طبق قانون، اگر شش بیاورد یک دور دیگر هم فرصت تاسریزی دارد. آن جلوها هم یا یک نردبان انتظارش را میکشید یا نیش یک مار. اگر نردبان باشد، چند پلهای را ترقی میکند و اگر به تور یک مار بخورد، باید راه رفته را برگردد و از چند ردیف پایینتر به بازی ادامه بدهد. لابد در جریان هستید که آن طرف ورق هم، زمین بازی منچ است.
منبع: بازی های ویدیویی