(( سِهگام تا روشنایی ))
ای همشهری گرامی، ای برگ گل از بوستان شیراز،
سه راه آوردم، نه از خاک، که از آسمان:
راهی برای روح، که چون باد سبکبال شود،
راهی برای روان، که آرام گیرد چون دریا،
و راهی برای جسم، که در سلامت، خادم جان گردد.
سه چیز را با حرمت برداریم:
قدم بر سبیل راستی،
قلم بر صفحهی دانایی،
و قسم تنها بر حق.
سه چیز را پاک نگه داریم:
جسمی که بامدادان بر سجاده برخیزد،
پوشاکی که حجابِ وقار است،
و خیالی که در محراب معرفت سیر کند.
از سه چیز دوری گزینیم:
خیانت که خار است در گلستان مهر،
دروغ که چون زهر در شهد،
و اعتیاد که بندگیِ بیسلطانیست.
سه چیز را بیهوده نریزیم:
اشکی که حرمت دارد،
خونی که امانت خداست،
و آبرویی که سرمایهی آدمیست.
سه چیز را به کار گیریم:
خرد، که چراغ راه است،
همت، که مرکب سالکان است،
و شکیبایی، که کلید گنجهاست.
از سه چیز بگریزیم:
تنبلی که زهر وقت است،
شک که آفت یقین است،
و تعصب که پرده بر چهرهی حقیقت است.
سه چیز را نیالاییم:
قلبی که بیتالاحساس است،
زبانی که آئینهی نیت است،
و چشمی که در کمین گناه ننشیند.
سه چیز را دور داریم:
افسوسی که گذشته را نمیگرداند،
فریادی که گوش دل را میآزارد،
و نفرینی که فرشتگان را میگریاند.
سه عمل را از خود نخواهیم بیمایه کنیم:
زیارت بیدل،
عبادت بیحضور،
و سیاحت بینظر.
و سه گوهر را هیچگاه از یاد نبریم:
خداوند، که سرچشمهی هر خیریست،
والدین، که در سایهشان به بار آمدهایم،
و مرگ، که یادش بیداری است.
ای سعدی، سه چیز از تو آموختم:
که فریدران بخواند،
بداند،
و بسازد..
فرید کیومرثیان در خویشن خویش غریب
چهارشنبه - ۲۰ فروردین