عشق خاموش (فیلمنامه)
باران : سلام مهرداد جان عزیزدلم . خیلی خوشحالم که برگشتی میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود .
مهرداد : سلام عزیزم خوشحالم که دوباره می بینمت انتظار خیلی سخت بود بیشتر از اونیکه بخوای فکرشو بکنی دیگه دلم داشت از دوریت میترکید اخه میدونی که تو همه دار و ندار منی زندگیمی ...
باران : هر شب کابوستو می دیدم هی کابوس ، هی کابوس ، همش کابوس ...خیلی وحشتناک بود دلواپسی عمیقی تو وجودم رخنه کرده بود خیلی نگرانت شده بودم خیلی ....
مهرداد : منم هر شب خوابتو می دیدم یه شب از اون شب ها خواب دیدم اومدی و بهم گفتی همه آرام گرفتند شب از نیمه گذشت آنچه در خواب نشد چشم و من و پروین است معنیش چیه ؟
باران : همه اتفاق های بزرگ دقیقا از اون جایی شروع میشه که ذهن ما رو به پایانه و داره تموم میشه
فهمیدی؟
مهرداد : نه راستش نفهمیدم میشه واضح تر بگی؟!
باران : درسته و این دقیقا خود خودشه نبایدم بفهمی چون منم نفهمیدم یعنی در واقع هیچ کس نباید بفهمه
مهرداد : ( با عصبانیت ) من فقط میخوام معنی این شعرو به من بگی دقیقا همین بیتی که میگه چشم من و پروین خب این یعنی چی؟ معنیش چی میشه ؟
باران : نگاه به آسمون کرد و انگشتش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت : پروین عشق من
مهرداد : عشق تو ؟! عشق تو آخه تو خواب من چیکار می کنه ؟ ها؟؟!!!
باران : نه نه من مطمعن هستم که عشق من هرگز تو خواب شما نمیاد چون هر کسی پروین خودش رو داره می دونی پروین من بلند بالا و زیباست و هیچ گلی حتی بوی اونو نداره و هیچ فرانسه ایی نمی تونه عطر اونو بسازه اون بهترینه مهم تر اینکه وضع مالیشم توپه توپه...میفهمی که چی میگم !
مهرداد : باران عزیزم اگه بدونی که چقدر خوشحالم از اینکه دیدمت من میرم اما به زودی برمیگردم اما اینبار محکمتر و عاشق تر از قبل .
شک نکن اخه میدونی خیلی وقته که زندگی دیگه بدون تو برام معنا و مفهومی نداره ... عزیزم ...
باران : خنده عاشقانه ای از سر شوق و شگفتی میزند و میگوید : ممنونم عزیزم که اومدی.
منتظرت می مونم ....عزیزم .
راستی ، خیلی دوست دارم .
مهرداد : نگاه عاشقانه ای به باران می‌کند و با تبسم عاشقانه ای آهسته از آنجا دور می‌شود.
نویسنده فیلمنامه : دکتر رزیتا دغلاوی نژاد
