iranian genius
iranian genius
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

کتاب فرشته کوچولو به المپیاد ریاضی میرود

کتاب فرشته کوچولو به المپیاد ریاضی میرود
کتاب فرشته کوچولو به المپیاد ریاضی میرود


کتاب فرشته کوچولو به المپیاد ریاضی میرود تألیف رزیتا دغلاوی‌نژاد
کتاب فرشته کوچولو به المپیاد ریاضی میرود تألیف رزیتا دغلاوی‌نژاد


نویسنده کتاب : رزیتا دغلاوی نژاد

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون
هیچکس نبود.
توی یک شهر قشنگ و پر از آدمهای خوب و
مهربون و زبر و زرنگ یه فرشته کوچولو با مامانی و بابایی خوب و مهربونش زندگی میکرد.
فرشته کوچولو خیلی دختر خوب ، مؤدب و مهربانی بود و همیشه به حرفهای مامان جون و بابا جون
خوب و مهربونش گوش میکرد.
فرشته کوچولو در مدرسه تیزهوشان درس میخواند و یکی از بچه های درسخوان و موفق مدرسه نمونه و خوبشان بود.
یک روز خوب و قشنگ که فرشته کوچولو سر کلاس نشسته بود و داشت مثل بقیه بچه ها به حرفهای خوب و آموزنده خانم معلم خوب و مهربونش گوش میکرد یک دفعه تق تق تق درب کلاس زده شد و خانم مدیر با یکی از مسئولین اداره با اجازه و برپا گفتن خانم معلم وارد کلاس شدند و خانم مدیر فرشته کوچولو و بقیه همکلاسی هایش رو با یک خبر خیلی خوش سورپرایز و کلی غافلگیر کردند.
خانم مدیر به بچه ها گفت: که بچه ها جون قراره یه المپیاد ریاضی با رقابتی سالم برای بچه های پایه پنجم ابتدایی برگزار بشه که هر کسی در این المپیاد بتونه رتبه ممتاز رو کسب کنه و برنده نهایی مسابقه بشه به مرحله کشوری المپیاد ریاضی راه پیدا میکنه و میتونه باعث افتخار بیشتر پدر و مادر خوب و زیبا و مهربانش بشه.
فرشته کوچولو و بچه های کلاس از خوشحالی کلی دست و جیغ و هورا کشیدند و از خانم مدیر و خانم معلم خوب و مهربون و بقیه مسئولین مدرسه کلی تشکر و قدردانی کردند.
زنگ مدرسه به صدا درآمد و فرشته کوچولو خوشحال و خندان مثل بقیه ی بچه ها از درب مدرسه بیرون آمد و به طرف بابایی و مامانی دوید و بعد از سلام و روبوسی به مامان و بابای مهربونش گفت : بابا جونم مامان جونم امروز خانم مدیر به من و بچه های کلاس یه خبر خیلی خوب ، خوش و غافلگیر کننده داد قرار است مسابقه و المپیاد ریاضی بزرگی در مدرسه برگزار شود.
مامان جون و باباجون فرشته کوچولو هم کلی خوشحال شدند و به فرشته کوچولو دختر خوب و کوشا و درسخوانشان گفتند : عزیز دلم تبریک میگوییم .
اما باید بدانی در صورتی موفق و برنده ی نهایی خواهی شد که از همین الان شروع به درس خواندن کنی ؛ چون المپیاد ریاضی خیلی مشکل و رقابت بالاست و خودتم میدونی که همه بچه ها دوست دارند در این رقابت سالم برنده و به مرحله کشوری راه پیدا کنند.
پس باید از همین الان با نام و یاد خدا درس خواندن را بصورت جدی تر دنبال کنی.
اگر واقعا میخواهی موفق شوی باید خیلی تلاش
کنی عزیزدلم ، دختر خوب ، گل و موفق بابا و مامان.
فرشته کوچولو گفت : چشم بابا جونم چشم مامان جونم الان تا رسیدیم خونه اول بعد از شستن دست و صورت و خوردن ناهار میروم توی اتاقم و شروع میکنم به درس خواندن. چون من میخوام تو المپیاد ریاضی نفر اول و برنده نهایی مسابقه بشم و مایه افتخار شما پدر و مادر عزیز و مهربانم بابا جون فرشته کوچولو هم گفت : دختر خوب و عزیز و موفقم شما همیشه مایه افتخار منو مامان جونت بودی قند و عسل بابایی.فرشته کوچولو هم کلی بابا جون و مامانیشو بغل کرد و دستشون رو بوسید و باز هم مثل همیشه از زحمات و حمایتها و راهنماییهای خوب و دلسوزانه مامان و باباش که برای آرامش و امنیت و موفقیتهای بیشترش هست کلی تشکر و قدردانی کرد.فرشته کوچولو هم بعد از تمام شدن ناهار خوشمزه ای ای که مامان جونش براشون پخته بود از سر میز ناهار خوری با اجازه مامان و باباش بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی رفت و دست و دهانش رو شست و طبق قولی که به پدر و مادرش داده بود سریع رفت به سمت اتاق خواب خوشگلش و پشت میز تحریرش نشست و کتاب و دفترشو باز کرد و خودکار و مداد و لوازم التحریر مورد نیازشو برای تمرینات ریاضی روی میز تحریرش چید و با یاد و نام خدا و گفتن بسم الله الرحمن الرحیم و با دقت تمام شروع کرد به درس خواندن و مطالعه و حل کردن تمرینات و مسائل ریاضی . مامان جون فرشته کوچولو هم واسه دختر
خوبش مدام چایی و کیک و میوه و کلی خوراکیهای سالم و خوشمزه میآورد تو اتاق خوابش و میگذاشت رو میز تا وسط درس خواندن فرشته کوچولو کمی به خودش هم استراحت بده و خوراکیهای خوشمزه و سالمشو میل کنه.
فرشته کوچولو دو هفته کامل درس خواند و خودش رو خوب واسه المپیاد ریاضی آماده کرد و با اعتماد به نفس و آمادگی کامل سر جلسه امتحان حاضر شد.
المپیاد ریاضی در رقابتی سالم بین دانش
آموزان پایه پنجم ابتدایی برگزار شد و همگی
بچه ها با خوشحالی و رضایت کامل از سر جلسه امتحان بیرون آمدند و به سوی مامان و باباهای خوب و مهربانشان که اونا رو مثل همیشه همراهی کرده بودند و منتظر ایستاده بودند تا امتحان و المپیاد ریاضی بچه هاشون تمام بشه دویدند.قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه اش نرسید.

درس خواندن
بیوگرافی کامل = گوگل آیدی اینستاگرام: @rozita_daghlavi_nezhad
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید