iran rfid
iran rfid
خواندن ۹ دقیقه·۶ سال پیش

ادامه داستان رشته‌ی من برای تنوع طلبی‌ام

سلام مجدد.در این پست‌ها در حال توصیف مسیر زندگی‌ام هستم که چطور شد رشته مهندسی ردیابی رو طراحی کردم.

http://vrgl.ir/dt6OX


اگر می‌خواهید که داستان رو از اول بخونین حتما به پست بالا سر بزنید


مهارت برنامه‌نویسی، چیزی که در مهندسی ردیابی الزامی نیست!

در سال آخر دبیرستان درگیر مشکلات زیادی در تحصیلاتم بودم. با اینکه خیلی تلاش می‌کردم که بتوانم به الکترونیک علاقه‌مند بشوم ولی حتی ذره‌ای به این رشته تمایل نداشتم. خاطرم هست که همیشه نسبت به درس‌هایم احساس تنفر داشتم. برای همین آن سال و سال بعد من درجا می‌زدم. در حدی به کارهای دیگر علاقه‌مند بودم که دلیلی نمی‌دیدم که بایستی وقت بزارم و درس بخوانم. بالاخره بعد از سه سال به زور کمک آموزش و پرورش دیپلم‌ام را گرفتم. (ما در دوره سالی واحدی بودیم، چون نظام داشت عوض می‌شد ما رو با 12 قبول کردن) اما در این سال‌ها به هیچ وجه دوران افول من در مهندسی ردیابی نبود. کم‌کم شناخت‌ام از بارکد بیشتر می‌شد و تجربه موفق‌ام در انبار مولوی به من کمک کرده‌ بود که جرات این را پیدا کنم و ببینم این فناوری‌ها و راهکارهایم را به چه جاهایی می‌توانم معرفی کنم. درضمن این تجربه نکاتی را به من یاد داده بود که امروز در بخش آموزش‌های مرتبط با کسب‌وکار مهندسی ردیابی و راهکار مهندسی ردیابی به دانش‌پذیرانم آموزش می‌دهم. اونها به عنوان یک اصل در ادامه زندگی‌ام بودند. این که اگر ایده‌ی مهندسی ردیابی‌ایی داری و می دانی که به مخاطب‌ات کمک می‌کند بر روی آن تمرکز کن. اصلا نگران این نباش که آن فرد در مقابل ایده و راهکارت مقاومت می‌کند. آنها از اصل مقاومت در مقابل تغییر (مثل انباردار مولوی که نگران تغییرات بود) تبعیت می‌کنند. تو نباید از این موضوع ناامید بشی بلکه باید بتونی اونها رو به وضعیت بهتر دعوت کنی. این‌که اونها هنوز نمی‌دونن این ایده‌ها عملی‌ترین راه‌حل برای مشکلات‌شان هستش رو همیشه به خودم یادآوری می‌کردم و سعی می‌کردم که بتونم اونها رو نسبت به این فرصت باارزش ترغیب کنم. به خاطرم هست که حتی مهم‌ترین اصل مهندسی ردیابی رو درک درستی پیدا کرده بودم. نرم‌افزار مناسب برای ایده و راهکارهایم و برای اینکه بتونم نرم‌افزار را داشته باشم دو راه داشته باشم. به دنبال نمونه‌کارهای دیگران بروم و انتخاب کنم و سفارش بدهم و یا اینکه خودم برای خودم تولید‌شان کنم. خوب معلوم بود که انتخاب من گزینه دوم هستش. در آن دوران زبان برنامه‌نویسی ویژوال بیسیک 6 روی بورس بود. یک زبان گرافیکی با کد‌های ساده که می‌تونستم باهاش هر برنامه‌ای بنویسم! همه هم و غم من شده بود برنامه‌نویسی و مهم‌تر از همه برنامه‌نویسی برای بارکد و RFID. هر روز در حال ایده‌پردازی برای دریایی از محصولات بودم. از بیمارستان‌ها و فروشگاه‌ها تا فرودگاه‌ها و شهرداری ها. دوست داشتم برای همه آنها نرم‌افزار تولید کنم و به صورت حرفه‌ای به بازار عرضه کنم. کم‌کم وقتی با برنامه‌نویسی اون هم در سطح سازمانی و با کیفیت بالا آشنایی پیدا کردم متوجه شدم که برنامه‌نویسی کار من نیست. البته بعضی از پروژه‌های کوچک رو با VB6 انجام دادم ولی عملا دیگه هیچ وقت نتونستم انرژی کافی برای نرم‌افزار و برنامه‌نویسی بزارم. به خاطر دارم که اون زمان‌ها هم تمام منو‌ها و روندهای نرم‌افزارهای مورد نیازم رو با VB6 طراحی می‌کردم و به برنامه‌نویس‌ها ارائه می‌کردم تا بتونیم با هم هم‌زبان بشیم و خواسته‌های هم رو به بهترین نحو شناسایی کنیم. البته هنوز هم دوست دارم که برنامه‌نویسی رو فرا بگیرم ولی از طرفی خوشحال هستم که به جای اینکه بنشینم و انرژی‌ام رو برای برنامه‌نویسی پروژه‌ها بزارم پا به دنیایی متفاوت گذاشتم.

بازار مهندسی ردیابی و حوزه‌های کاربرد فناوری‌های مهندسی ردیابی. شاید بتوان گفت جایی که خیلی مهم‌تر از برنامه‌نویسی و توسعه نرم‌افزارهای مهندسی ردیابی هستش.

البته از حق هم نگزریم، همون نکات برنامه‌نویسی، منوها، روال‌ها، کد‌ها، تابع‌ها، معماری نرم‌افزاری، دیتابیس، کدنویسی تیمی(که من هنوز هم تنها یک تصور از اون دارم) و... همه رو به مرحمت یادگیری و تمرین‌های ابتدایی برنامه‌نویسی VB6 دارم. به طوری که امروز هم در دوره‌های آموزشی مهندسی ردیابی به دانپذیرانم تمام این اصول رو یاد می‌دم. البته بیشتر سعی می‌کنم اونها رو با امکانات ساخت پروتوتایپ و موکاپ آشنا کنم. اینکه چطور سفارش به برنامه‌نویس‌ها بدهند و اینکه چطور از صحت عملکرد نرم‌افزار اطمینان حاصل کنن. در هر صورت نرم افزار و طراحی و توسعه اون یکی از مهم‌ترین ارکان مهندسی ردیابی هستش و قطعا هرچقدر هم در این حوزه کار بشود بازهم جای کار داره. چون این نرم‌افزار و الگوریتم‌هایش است که به تجهیزات و ابزار مهندسی ردیابی جان می‌بخشد. کم‌کم متوجه شدم که ما در برنامه نویسی یک مشکل بزرگ داریم، مشکلی که هنوز هم در جامعه برنامه‌نویسان وجود داره و اون اهمال‌کاری هستش. سال هاست دارم می‌بینم که برنامه‌نویسان در انجام پروژه‌هایی که به آنها محول می‌گردد اهمال‌کاری انجام می‌دهند! شرط انجام یک پروژه خوب هم داشتن یک نرم‌افزار خوب هستش که متاسفانه تجربه ثابت کرده که هیچ تیمی تا به امروز به این مهم دست پیدا نکرده. حتی من نیز به خاطر تنوع طلبی بی حد خودم و اینکه همیشه در حال انجام پروژه‌های جدید در حوزه‌های جدید بودم فرصت این را پیدا نکرده‌ام که در عرضه راهکارهایم به بازار در جهت افزایش کیفیت نرم‌افزارها قدمی بردارم. به طوری که امروز بیشتر تمرکزم در آموزش و حتی انجام برخی از پروژه‌ها کیفیت و ارتقاء اون هستش.

درمهندسی ردیابی ، برنامه نویسی الزمی نیست
درمهندسی ردیابی ، برنامه نویسی الزمی نیست

خاطرم هست که یک روز خواهرم به من اطلاع داد که دانشگاه علمی و کاربردی به صورت پودمانی در دوره کاردانی ثبت نام می‌کند. دوتایی ثبت نام کردیم. دوران فوق‌العاده‌ای بود. ترم اول متوجه شدم که از جمله دانشجویان کم سن و سال کلاس هستم. اکثر همکلاسی‌هایم در کارخانجات و صنایع کشور شاغل بودن و حتی کسانی در کلاس ما شرکت می‌کردن که در حال بازنشستگی بودن! و همین موضوع نقطه عطفی در زندگی من شد. شرایطی برایم محیا شد که از اکثر این دوستان و همکلاسی‌ها تخصص‌ها و مهارت‌های جدید رو آموزش ببینم و به صورت رایگان دوره‌های متعددی رو شرکت کنم. ار دوره مدیریت تولید، برنامه‌ریزی تولید، بازاریابی، روابط عمومی، انبارداری، تبلیغات، تعمیر و نگهداری، کارآفرینی، مهندسی صنایع و... حتی امروز که به آن دوران فکر می‌کنم نمی‌توانم باور کنم که این آموزش‌ها اتفاقی بوده است. به هر حال من درحال دریافت دانش‌های جدیدی بودم که در ادامه راهم برای مهندسی ردیابی بسیار ارزشمند بود. خاطرم است که به حدی به این آموزش‌ها و مطالعه کتاب درباره آن‌ها علاقه‌مند بودم که حتی در اتوبوس و تاکسی هم داشتم کتاب می‌خواندم. وای خدای من چه انرژی بی‌پایانی داشتم. شبانه روز در حال یادگیری زیربنای رشته مهندسی ردیابی بودم بی آنکه بدانم در آینده چه کمک شایانی به من خواهد نمود. خاطرم هست که ترم آخر دانشگاه حتی فرصت شرکت در کلاس‌ها را به درستی نداشتم. حتی در سر کلاس داشتم کتاب می‌خواندم. در آن دوران اینترنت سرعت زیادی نداشت. در اصطلاح اینترنت دایال‌آپ داشتم و همیشه یا دقت سرچ می‌کردم. من واقعا یک گوگل‌باز بودم. همیشه هم از تصاویر گوگل بیشتر از نوشته‌های آن لذت می‌بردم. بی‌آنکه متوجه بشوم داشتم دوران جوانی‌ام را با زیرسازی خوبی برای آینده‌ام می‌گذراندم. یادگیری اکثر نیازهای راهکاری در مهندسی ردیابی، به طوری که اگر امروز این آموزش‌ها را توشه راهم نمی‌کردم بی‌شک شناخت درستی درباره کاربرد و نقش مهندسی ردیابی در بسیاری از کسب‌وکارها و حوزه‌ها نداشتم.
خاطرم هست که در دوران لیسانس با همکاری دانشگاه‌ام(کارآموزان چالوس) تونستیم یک کارگاه آموزشی استفاده از RFID در ایران‌خودرو خراسان بزاریم. در زمان پرسش و پاسخ در مقابل سوالات مدیران ایران‌خودرو داشتم درباره روش کان‌بان (روش برنامه‌ریزی تولید مثل تویوتا) که اونها هم سخت دنبال راه‌اندازی اون بودن صحبت می‌کردم. به طوری که اونها نسبت به این شناخت من و جزئیاتی که ارائه می‌دادم متعجب بودن و من این شناخت رو تنها به خاطر همان آموزش‌های دوران کاردانی‌ام داشتم. دوران طلایی یادگیری بی‌انتهای من!




دوران تغییرات بین دانشجویی: افول RFID سعود بارکد ، دوربین مداربسته

به خاطر دارم که در تمام دوران فوق‌دیپلم‌ام اصلا نتوانسته بودم به دنبال عشق و علاقه‌ام که همون بارکد و RFID بود سر زده باشم. البته به نوعی هم حق داشتم. درس‌های دانشگاهی در کنار دوره‌های متعدد مدیریتی و... به من این فرصت رو نمی‌داد که بتونم به این تکنولوژی‌ها مراجعه کنم. وقتی دانشگاه‌ام تموم شد در کافی نت یکی از دوستان مشغول به کار شدم و کم‌کم به دنیای واقعی برگشتم. مدیر کافی‌نت به دنبال کسب‌وکار جدیدی بود که من شناخت آنچنانی از آن نداشتم، دوربین‌های مداربسته. کار اون در اصل ارائه راهکار انتقال تصویر بود. به خاطر دارم که در آن دوران برای انتقال تصویر از مثلا محل‌کار به منزل نیازمند دو عدد کامپیوتر بودیم با کارت‌های کپچر و انتقال تصویر که خیلی دنگ و فنگ داشت. اما اون برای خودش مشتری‌های خاص خودش رو داشت.

نمونه کارت ضبط و انتقال تصویر
نمونه کارت ضبط و انتقال تصویر


هر چه این همکارم به این دستگاه‌ها علاقه‌داشت من علاقه شدیدی به نرم افزار داشتم. این شد که زمانی رو برای پیدا کردن تیم نرم‌افزاری و برنامه‌نویسی اختصاص دادم که خیلی موفق نبودم. شاید هم بتوانم بگویم که تا به امروز هم موفق نیستم. نه اینکه هیچ تیمی وجود ندارد، مشکل این است که اکثر تفکرات و بینش این افراد و تیم‌ها تک بعدی یا نهایتا دو بعدی هستش. حتی امروز بیشترین تلاش من در دوره های آموزشی‌ام فراگیری این موضوع است که با ایده و راهکار مناسب مهندس‌های ردیابی که تربیت می‌شوند ممنکه در یک صنعت و یا کسب‌وکار انقلابی ماندگار صورت بگیره. چون به واقع مهندس ردیابی مانند مادری برای تربیت فرزنداش هستش که باید بصیرت و بینش کافی از حال و آینده‌ای که در انتظار فرزندش هست داشته باشد.
یکی از نکاتی که در یکی از جستجو‌هایم به آن بر خوردم (من در کافی‌نت یک اینترنت پرسرعت داشتم) راهکار یک شرکت نرم‌افزارهای دوربین‌مدار بسته بود که هرگاه در دوربین‌ها حرکتی احساس می‌شد تصاویر آن ذخیره می‌شد. به این کار در سیستم ضبط تصاویر تشخیص حرکت یا Motion Detect می‌گوییم. به خاطرم هست که با هیجان این موضوع را با همکارم در میان گذاشتم و هفته‌ پیش‌رو ما یک هدف داشتیم. کرک کردن این نرم افزار و استفاده از اون برای پروژه‌هامون (در بازار ایران نمی‌توان از هیچ نرم افزار اصلی استفاده نمود چون ممکن هستش به خاطر شرایط تحریم و... نرم‌افزار قفل شود و حتی به اطلاعات اصلی آسیب برسد). بالاخره بعد 9 روز تونستم کرک اون رو در یک سایت روسی پیدا کنم و شروع کردیم به تست اون به صورت عملی. به غیر از برخی ایرادات جزئی نرم‌افزار داشت کار می‌کرد. ما تونستیم راه‌جدیدی در دنیای دوربین‌مدار بسته پیدا کنیم. حالا که به این جای داستان می‌رسم با خودم فکر می‌کنم که همه چیزهایی که در آموزش‌های راهکار و بیزنس مهندسی ردیابی به دانش‌پذیرانم آموزش می‌دهم همه نشات گرفته از تجربیات خودم هستش. ما یک محصول متفاوت داشتیم، امتیازی در راهکار ما بود که هیچ رقیبی تا سال بعد به اون دست پیدا نکرده بود. اما موضوع این بود که بتونیم برگ برنده‌مون رو به بهترین نحو به بازار معرفی کنیم. حالا که فکر می‌کنم ای کاش صاحب کسب‌وکار خودم بودم و از تجربیات خانوادگی و اخبار و گپ‌وگفت‌های آنها استفاده می‌کردم و آینده خوبی برای خودمان رقم می‌زدم. البته تجربه عالی رو بدست آوردم ولی دوست داشتم که این اتفاق رو به برداشت بیشتری می‌رسوندم.

این داستان ادامه داره. اگر سوالی داشتین می‌تونین تو بخش نظرات ازم بپرسین. ممنونم که وقت گذاشتین

مهندسی ردیابیرشتهمیلاد نوراله زاده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید