ویرگول
ورودثبت نام
پدرام بهاآبادی Pedram Bahaeabadi
پدرام بهاآبادی Pedram Bahaeabadiبنیانگذار و مدیر لیگ جهانی موسیقی - بنیانگذار و مدیر مسابقات استعدادیابی موسیقی ایران -واتساپ 09120891902 - تهیه کننده جام موسیقی ایران pedram.baha@gmail.com
پدرام بهاآبادی Pedram Bahaeabadi
پدرام بهاآبادی Pedram Bahaeabadi
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

وقتی پرواز نشست

من همیشه توو این فکر بودم که تحصیل در یک کشور دیگه چه شکلیه. ارتباطات، زبان، اقامت، خوراک، هر چیزی. بانکداری، فرهنگ و هر چیز دیگه

شاید روزی که ۸ ساله م بود و هنوز اینترنت در سراسر کشور نیومده بود، ترسناک ترین اتفاق زندگیم میتونست باشه. روزی که تبلیغات روی روزنامه همشهری برابری می کرد با تبلیغات در پیج کارداشیان در اینستاگرام. به هر حال بزرگتر که شدم، اولین بار با مهاجرت پسر خاله م روبرو شدم. اصلاح میکنم تحصیل خارج از کشور.

قبلا هم گفتم از کلمه مهاجرت متنفرم، چون یه سری آدمایی ازش استفاده می کنن که معنی شو نمیدونن، یا برای کسایی استفاده می کنن که نه اونا قصد شون مهاجرت بوده نه در اندازه مهاجرت هستن. قبلا نوشتم درموردش، اگر جالب بود میتونین نوشته های قبلی را بخونین.

خلاصه بعد از چند سفر تنهایی به خارج از کشور، متوجه شدم مهمترین و ترسناک ترین چیز در تحصیل برای چند سال در خارج از کشور خودت، فقط چمدونته... فقط... اگر تنها نباشین بزرگترین شانس زندگی تو اوردی. چون تنهایی زندگی کردن خیلی سخته. و اون ارتباطی به ترسناک بودن این مسیر نداره. فقط چمدونته.

تو نمیدونی چی ببری، چی احتیاج داری، چی هست، چی نیست. واقعا تجربه میخواد تا اینا بفهمی. به جد میگم که بعد از ۱۰ ۱۱ سفر خارجی و چندین سفر داخلی به این نتیجه رسیدم که چه چیزهایی باید با خودت حمل کنی. مثلا یادمه هر هفته میرفتم شمال. و فقط با یک کوله پشتی. چرا؟ چون خیالم راحت بود کارت بانکی و موبایل و شارژرم همرامه. نهایتش اگر لباسی خواستم، میتونم به راحتی بخرم.

وقتی در طول یک سال سه بار رفتم دوبی، بار سوم فقط یک کری آن همرام بود که با خودم بردم توو هواپیما. دیدم واقعا سفر های یک هفته لازم نیست این همه وسیله با خودت ببری. یک ماه اروپا بودم، فقط با یک کری آن. اصلا باور نکردنی نیست. ولی شدنی بود.

وقتی رسیدم دالاس، میدونستم سه تا چمدون دارم که باید تا لابک با خودم ببرمشون. اشتباه گفتم وقتی رسیدم دنور.

دنور عینا فیلم تنها در خانه یک بود. همه همون شکلی بودن. همه چیز همون شکلی بود. اما وای به اون ساعت ۱۰ شبی که هواپیما در لابک نشست...

جایی که میدونی باید دوسال تووش دووم بیاری. وقتی هواپیما نشست مواجه شدی با یک دشت صاف. یک شهر خلوت. یک شهری که هیچ چیزی تووش ندیدی. از هیجان. از رفت و آمد.

خب من قبلا کاشان بودم. میدونستم چطوری باید اینجا دووم آورد. الان که دارم مینویسم اتاقم را ۴ روزه که جابجا کردم. بگم اسباب کشی کردم. آره. چیزی که همیشه ازش ترس دارم که این همه وسیله را چجوری باید جابجا کنی. ولی کردم. راحت.

الان میدونی از چی میترسم. از اینکه روزی که بخوام برگردم ایران، چی رو باید با خودم ببرم. هم مک زیبای خوشگلم رو. ایرپاد. دو تا گوشی. دو تا لپ تاپ دیگه. دو تا هارد. نه سه تا. و لباسهای نو و سوغاتی ها. اما افسوس از ادویه ای که مامانم برام گذاشت.اونا هم میخوام ببرم. قابلمه و ماهیتابه ای که دلم نیومد تووش چیزی درست کنم.

وای چقدر سخته برگشت. حاضرم یک چمدون جدید بخرم و پول اضافی بدم اما همه این چیزایی که دلم میخواد را با خودم ببرم. میکنم همین کارا.

روز خدافظی م. خیلی روز سختی بود. من با همه خاطره داشتم. مگه میشد اینقدر راحت خدافظی کرد. واقعا نمیشد. از اشی، خاله، عمو، خاله ژیلا... خاله ژیلا واقعا دلم نیومد تنهاش بذارم. لحظه خدافظیم با حجی و همی خیلی لذت بخش تر بود. چون دوقلو ها توو بغلم بودم. یه سری خداحافظی ها رو دوس ندارم بگم.

اومدم بنویسم که وقتی رسیدم لابک و خونه و بعدش اتاق قبلیم. جا خوردم. اینجا اسمش آمریکاست و تو باید درس بخونی. باور نکردنی بود. اما شد. اتفاق افتاد.

منی که دنبال این بودم همه چیز رو تجربه کنم. این هم تجربه کردم و دیدم مزه ش چه شکلیه. حالا دیگه وقت چیز دیگه س. پیش به سوی.......

۱
۰
پدرام بهاآبادی Pedram Bahaeabadi
پدرام بهاآبادی Pedram Bahaeabadi
بنیانگذار و مدیر لیگ جهانی موسیقی - بنیانگذار و مدیر مسابقات استعدادیابی موسیقی ایران -واتساپ 09120891902 - تهیه کننده جام موسیقی ایران pedram.baha@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید