مردمی با ذهنیت پیشرفته معتقدند میتوانند با تمرین در هر چیزی ارتقا یابند. نیروی اراده خیلی شبیه به یک ماهیچه است که با تمرینات منظم، قویتر میشود. حفظ نیروی اراده از طریق خویشتن داری و کنترل روی خود به مدت طولانی, بسیارمفید است.
زیرا که در طولانی مدت قسمتی از طبیعت ما می شود و از ما یک انسان با اراده می سارد. انسان های با اراده تلاش میکنند و تصمیمگیری بعنوان بخشی از پروسه آموزشی آنهاست. این افراد به ندرت در مواجهه بامشکلات، خودشان و یا دیگران را سرزنش میکنند.
بعبارتی دیگر “ثبات” برابر با “همآیندی مداومت و پشتکار” است و البته اگر عشق هم چاشنی آن بشود باعث موفقیت، شادی و تاب آوری میباشد.
دو عنصر عملکردی که میتوانند ما را به بالاترین سطح موفقیت ببرند، عزم و اراده ی راسخ است آنها با خود انگیزه بهمراه دارند و میتوانند ما را در هر زمینه ای که می خواهیم موفق کنند. ما به انجام بعضی از رفتارها چندان تمایل نداریم؛ اما چون میدانیم در آینده نتایج مطلوبی برایمان به همراه دارد، حاضریم اراده به خرج داده و آن کار را انجام دهیم.
اگر می خواهیم به یک تغییر بزرگ در زندگی برسیم، هر دوی این ویژگی ها، یعنی “انگیزه” و “اراده” ضروری هستند. با این حال، این دو به انرژی ثابتی نیاز دارند. یعنی “تداوم و پشتکار”.
در واقع، انگیزه ما برای رسیدن به یک خواسته، نتیجه اهداف مشخصی است که در سر داریم. اهداف، مهمترین موتور محرکه برای تلاش بیشتر و سخت کار کردن هستند.
همهی کارهایی که ما در روز انجام میدهیم یا هر تصمیمی که میگیریم، دلیل خاصی دارد. هنگامی که هدفی را دنبال میکنیم، انگیزهای برای انجام آن داریم. “انگیزه” فرایندی است که سبب آغاز، هدایت و حفظ رفتارهای هدفمند ما میشود. این رفتار هدفمند میتواند نوشیدن یک لیوان آب با هدفِ رفع تشنگی یا خواندن یک کتاب با هدفِ کسب دانش بیشتر باشد.
“انگیزه” در واقع چراییِ رفتار است؛ یعنی همان نیاز یا خواستهای که رفتار ما را هدایت میکند و آنچه را انجام میدهیم توضیح میدهد. انگیزه دیده نمیشود، اما میتوانیم بر اساس رفتارهای قابل مشاهده آن را درک کنیم.
فقط تمایل داشتن برای انجام کاری، کافی نیست. برای دستیابی به هر هدفی باید توانایی پافشاری و استقامت در برابر موانع را داشته باشیم و با وجود مشکلات به کارمان ادامه دهیم. این یعنی “عزم و اراده” ، و “انگیزه” است که این توانایی را در ما تقویت میکند.
خوردن، نوشیدن، خوابیدن و نظایر آن که از نیازهای زیستی ما ناشی میشوند، اعتبار اجتماعی که شامل تحسین، جلب محبت و اعتماد دیگران می شود، ایجاد آرامش و آسایش و… که همگی خود جوش هستند از جمله انگیزه های درونی می باشند.
اما انگیزهی بیرونی از محیط به ما داده میشود و شامل پاداشهایی مانند جوایز و پول هستند برای ما قدرت و پاسخ سریع ایجاد میکند اما، به سرعت کم رنگ میشود و برای ادامه کار نیاز به پول بیشتر و یا جایزه بزرگتری است. در عوض گاهی یک ارتباط چشمی ساده و همچنین گفتن تعریف و تمجید و توجه کردن عاطفی، حتی دستی که به نشانه تشویق و تمجید برپشت کسی میزنیم میتواند باعث ایجاد انگیزه های مداوم و طولانی مدت در او بشود. حالا میتوان درک کرد چه تفاوتی بین انگیزه های بیرونی و درونی هست.
ما معمولاً به کارهایی میپردازیم که مطلوبمان باشد و رضایت قلبی ما را جلب کند. بعضی از ما بیشتر به دنبال فعالیتهای آرامشبخش هستیم(مثل نقاشی و داستان نویسی و …)، در حالی که بعضی دیگر از فعالیتهای انگیزشی پرهیجان و پویا (مثل کوهنوردی، فوتبال، اتومیبلرانی و … ) لذت می بریم. هرچه باشد مربوط به چیزی است که بتواند “خوبِ ما” را از ما نشان دهد، به ما احساس خوب بدهد و معنا ببخشد. مفهوم داشتن ( با معنا بودن) کمک کردن به دیگران و استقلال، چیزی است که روح ما را سبک میکند و به پرواز در می آورد که البته میفرماید عشق آسان نموداول ولی افتاد مشکلها.
آنچه یاریگر ما در رسیدن به هدف است پاداشهای اصلی می باشند. آنها ما را تشویق میکنند تا برای ادامه راه و رویارویی با چالشها توان داشته باشیم. که البته گاهی فقدان پاداش میتواند موجب کاهش انگیزه و یا حتی تقویت آن باشد گاهی بیشتر تمایل به تسلیم شدن داریم یک دلیل اینکه پاداشهای بیرونی خوب عمل نمیکنند اینست که بطور کل احساس ما را از خودمختاری و خود اتکایی کاهش میدهند
پژوهشها به وضوح نشان میدهند که محرکهای فطری یا همان انگیزه های درونی باعث میشود ما بهتر عمل میکنند و احساس شادی بیشتری داشته باشیم به سلامت زندگی کنیم و خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم و احساس خود ارزشی بیشتری بکنیم . و البته انگیزه های درونی نسبت به انگیزه های بیرونی روابط پایدار و تاب آوری بیشتری برای ما به ارمغان می آورند.
برگزفته از کتاب پرورش تاب آوری
اثر کریستوفر ویلارد
برگردان : محمدرضا مقدسی ، نرگس زمانی و زهرا نیازاده ، انتشارات پروچستا